معنی مجرمیت در لغت نامه دهخدا

مجرم بودن. گناهکار بودن. و رجوع به مجرم شود.، - قرار مجرمیت، (اصطلاح حقوقی) در دادرسی کیفری قراری که بازپرس در صورت کفایت دلیلهای جرم برای اثبات تقصیر متهم صادر می کند. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی). و رجوع به مجرم (اصطلاح حقوقی) شود

معنی مجرمیت در فرهنگ لغت هوشیار

مجرم بودن، گناهکار بودن

معنی مجرمیت - جستجوی لغت در جدول جو

مجرمیت

لغت نامه دهخدا

مجرمیت

فرهنگ لغت هوشیار

محرمات

چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی

فرهنگ فارسی عمید

محرومیت

محرومی، محروم بودن، نامرادی

فرهنگ فارسی عمید

مجامعت

جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن

فرهنگ فارسی عمید

مجرمی

(مُ رِ)

از مردم هرات و از شعرای نیمۀ اول قرن دهم بود و اکثر اوقات در ماوراء النهر اقامت داشت. این رباعی از اوست:
شوخی که نقاب از رخ خود برنگرفت
جز جور و جفا طریق دیگر نگرفت
گفتیم برافروز شبی شمع وصال
افسوس که گفتیم بسی در نگرفت.
و رجوع به مجالس النفایس ص 169 و فرهنگ سخنوران شود

لغت نامه دهخدا

محرمیت

(رَ تَ)

محرم بودن. محرمی. رازداری: و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان. (کلیله و دمنه). رجوع به محرم شود، خویشی. حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک.
- صیغۀ محرمیت، اجرای صیغۀ عقد منقطع میان دختر و مردی تا از راه مصاهرت، مادر دختر و یا دختر مادر بر مردی بیگانه محرم شود

لغت نامه دهخدا

مجرمین

(مُ رِ)

جمع واژۀ مجرم. مردمان مجرم و گناهکاران. (ناظم الاطباء) : یوم یرون الملّئکه لابشری یومئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً. (قرآن 22/25). قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیراً للمجرمین. (قرآن 17/28). انا کذا̍لک نفعل بالمجرمین. (قرآن 34/37). و رجوع به مجرم شود

جَمعِ واژۀ مجرم. مردمان مجرم و گناهکاران. (ناظم الاطباء) : یوم یرون الملَّئکه لابشری یَوْمَئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً. (قرآن 22/25). قال رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیراً للمجرمین. (قرآن 17/28). انا کذا̍لِک َ نفعل بالمجرمین. (قرآن 34/37). و رجوع به مجرم شود

لغت نامه دهخدا

مجردیت

(بِ رَ / رِ دَ)

تنهایی، عریانی و برهنگی. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

محرومیت

ناامیدی، نامرادی، ممانعت

معنی مجرمیت - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما