- مجرف
- دارا کباخته بیل بیل
معنی مجرف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیل، ابزار آهنی پهن با دستۀ چوبی بلند برای کندن زمین یا برداشتن گل و خاک
گوینده
بزه کار، بزهکار، تبهکار
آهنجیده
کار آزموده
گسارش، کاربرد، کارکرد
شناسه
جامۀ دوخته شده از خز
آب بردارنده با دست
بیگاری، کار بی مزد
شرف یافته، بلندپایه و بزرگ شده
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
آزموده، تجربه شده، مردکار آزموده
آنچه میانش تهی شده باشد، میان تهی
شناساننده، آشنا کننده، تعریف کننده، در علم منطق قضیۀ معلومی که موجب کشف مجهولی شود
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
کسی که مرتکب جرم شده، بزه کار، گناهکار
فاسد شده بر اثر برخورداری از رفاه زیاد
کسی که بی اندازه خرج می کند، اسراف کننده
صرف و خرج کردن، جای صرف و خرج کردن، محل خرج
بالا بر آمده، کسی یا چیزی که بربلندی قرار دارد و یا از غیر خود بلندتر است
کسی یا چیزی که از بلندی مسلط بر کس دیگر یا چیز دیگر باشد، دیده ور شونده
ناظر خرج، ناظر عمل
کسی یا چیزی که از بلندی مسلط بر کس دیگر یا چیز دیگر باشد، دیده ور شونده
ناظر خرج، ناظر عمل
اجراشده، روان کرده شده، املای دیگر واژۀ مجریٰ
محل عبور، ممر، جای روان شدن
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
کسی که کلامی را تغییر بدهد، تحریف کننده، تغییردهنده
ویژگی کلمه ای که حرف یا حروفی از آن تغییر داده شده باشد، تحریف شده
آغاز و اول چیزی
اسبی که سر و دم او سیاه یا سفید باشد
اسبی که سر و دم او سیاه یا سفید باشد
نزدیک شونده، آسیب رسان زیانرسان
میان تهی، تهی، پوک، چیزی که جوف کرده شده، و از اندرون خالی باشد
خشک کرده خسک گر خشک کرده شده. خشک کننده، دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود مانند سندروس
رهگذر، گذرگاه، محل رفتن، محل عبور، راه، طریق اجرا شده، انجام یافته
راه کهکشان، آسمان دره، کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آسمان دیده میشود