- مجرع(مُ جَرْ رِ)
فروخورانندۀ خشم و جز آن. (از آنندراج). آن که سبب می شود آشامیدن آب و فروخوردن خشم را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
معنی مجرع - جستجوی لغت در جدول جو
- مجرع(مُ رِ)
ناقه مجرع، ناقه اندک شیر. ج، مجارع، مجاریع. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
- مجرع(مُ جَرْ رَ)
رسنی که یک تاه آن تافته تر باشد. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ریسمان یا زهی که یک تاه آن تافته تر باشد. جرع. (از اقرب الموارد)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه می کنند
مجتهد جامع الشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد
محل بازگشت، بازگشتن
مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در تکالیف شرعیه از او تقلید می کنند
مجتهد جامع الشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد
محل بازگشت، بازگشتن
مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در تکالیف شرعیه از او تقلید می کنند
محل عبور، ممر، جای روان شدن
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
هفتش (هفت جرعه)، خشم خوری جرعه جرعه نوشیدن، فرو خوردن خشم و آنچه بدان ماند، جرعه جرعه، جمع تجرعات
راه کهکشان، آسمان دره، کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آسمان دیده میشود
برهنه، عریان، تنها، مرد بی زن، بی زوجه، یکه و تنها، مقابل مادی و جسمانی
رهگذر، گذرگاه، محل رفتن، محل عبور، راه، طریق اجرا شده، انجام یافته
خشم فرو خورنده، هفت نوش جرعه جرعه خورنده آب و مانند آن، فرو خورنده خشم جمع متجرعین
جای روان شدن و جای جاری شدن، مجرای آب، جایی که آب از آن عبور میکند
