خصومت کننده و جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء). خصومت کننده. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، آن که جدال کند. آن که جدل کند. مناقش. مشاح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صاحب جدل و مجادله کننده را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مجادله شود
خصومت کننده و جنگجو و ستیزه جو. (ناظم الاطباء). خصومت کننده. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، آن که جدال کند. آن که جدل کند. مناقش. مشاح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صاحب جدل و مجادله کننده را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مجادله شود
آن که دست بر طعام خوان نهد تا دیگری نخورد یا آنکه به دست راست خورد و به دست چپ باز دارد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، طفیلی. (منتهی الارب)
آن که دست بر طعام خوان نهد تا دیگری نخورد یا آنکه به دست راست خورد و به دست چپ باز دارد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، طفیلی. (منتهی الارب)
برندۀ گوشت و جداکننده و برندۀ اندامهای گوشت را جداجدا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که گوشت را می برد و پاره پاره میکند. (ناظم الاطباء) ، نخل خرما که پخته گردد اکثر بار آن و کلان شود غوره های باقی آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خرمابنی که بیشتر بار آن پخته شده و مابقی غوره های آن کلان گشته باشد. (ناظم الاطباء)
برندۀ گوشت و جداکننده و برندۀ اندامهای گوشت را جداجدا. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که گوشت را می برد و پاره پاره میکند. (ناظم الاطباء) ، نخل خرما که پخته گردد اکثر بار آن و کلان شود غوره های باقی آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خرمابنی که بیشتر بار آن پخته شده و مابقی غوره های آن کلان گشته باشد. (ناظم الاطباء)