آزموده، باتجربه، پخته، تجربه دار، تجربه دیده، تجربه کار، حاذق، کارآزموده، کاردان، کارکشته، کارکرده، کهنه کار، ماهر
متضاد: نامجرب، ناآزموده، ناپخته، آزمایشگر، تجربه شده، آزموده شده
آزموده، باتجربه، پخته، تجربه دار، تجربه دیده، تجربه کار، حاذق، کارآزموده، کاردان، کارکشته، کارکرده، کهنه کار، ماهر
متضاد: نامجرب، ناآزموده، ناپخته، آزمایشگر، تجربه شده، آزموده شده