جدول جو
جدول جو

معنی مجرأشه - جستجوی لغت در جدول جو

مجرأشه
(مُ رَ ءَشْ شَ)
ابل مجرأشه، شتران پرشکم و فربه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). شتران سیر و فربه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سَکْ کَ)
از ’ب ٔش’، بر زمین زدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : باءشه مباءشهً، بر زمین زد او را و او معترض نشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَءْ شَءَ)
یکدیگر را خراشیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). زحمت دادن و دفع کردن کسی را و کوشش نمودن. (از منتهی الارب) (از آنندراج). ستیزه کردن با کسی و رزم نمودن و دفع کردن و راندن او را از نزد خود. (از ناظم الاطباء). راندن کسی را از خود و از دیگری و مجاحسه لغتی در آن است. (از اقرب الموارد). جحاش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَ)
حق اندک. (منتهی الارب). گویند: لی عنده مراشه، ای حق صغیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مراشه
تصویر مراشه
سفید کاری، مزد سفید کار
فرهنگ لغت هوشیار