ناحیتی است مشرق او کوهی و جنوب وی قومی ترسایانند و ایشان را ونندر خوانند و مغرب و شمالش نواحی روس است و این ناحیت را مقدار بیست هزار مرد است که با ملکشان برنشینند و ملک این ناحیت را خلت خوانند و این ناحیت مقدار صد و پنجاه فرسنگ درازی اوست اندرصد فرسنگ پهنای وی. و به زمستان بر کران رودی باشندکه میان ایشان و روس است و طعام ایشان ماهی باشد و بدان زندگانی گذرانند و مردمانی بسیار خواسته اند و سفله و این ناحیتی است بسیار درخت و با آبهای روان و نیکورویند و باهیبت اند و ایشان با همه کافران که ازگرد ایشان است حرب کنند و این مجغری بهتر آیند و این همه که یاد کردیم انواع ترک است اندر جهان... (حدود العالم چ دانشگاه ص 87 و 88). رجوع به مجغر شود
ناحیتی است مشرق او کوهی و جنوب وی قومی ترسایانند و ایشان را ونندر خوانند و مغرب و شمالش نواحی روس است و این ناحیت را مقدار بیست هزار مرد است که با ملکشان برنشینند و ملک این ناحیت را خلت خوانند و این ناحیت مقدار صد و پنجاه فرسنگ درازی اوست اندرصد فرسنگ پهنای وی. و به زمستان بر کران رودی باشندکه میان ایشان و روس است و طعام ایشان ماهی باشد و بدان زندگانی گذرانند و مردمانی بسیار خواسته اند و سفله و این ناحیتی است بسیار درخت و با آبهای روان و نیکورویند و باهیبت اند و ایشان با همه کافران که ازگرد ایشان است حرب کنند و این مجغری بهتر آیند و این همه که یاد کردیم انواع ترک است اندر جهان... (حدود العالم چ دانشگاه ص 87 و 88). رجوع به مجغر شود
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
بر انگیزنده، گستاخ، شیر از جانوران محرک باقدام کاری، گستاخ: اگر چ زبان جاری و دل مجتری یاری گر بود باید که هنگام تمشیت کار فخاصه بر خلاف ارادت او لختی با او گردد
بر انگیزنده، گستاخ، شیر از جانوران محرک باقدام کاری، گستاخ: اگر چ زبان جاری و دل مجتری یاری گر بود باید که هنگام تمشیت کار فخاصه بر خلاف ارادت او لختی با او گردد
در تازی نیامده کنشی منسوب به مصدر. یا وجه مصدری فعلی است که بصورت اسم درآمده باشد: باید رفتن نشاید گفتن شنیدن، در قدیم وجه مصدری را با ن علامت مصدر استعمال میکردند ولی بمرور زمان مصدر را مخفف آوردند و امروز نیز چنین گویند: نخواه گفت نشاید رفت: اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت. (حافظ)
در تازی نیامده کنشی منسوب به مصدر. یا وجه مصدری فعلی است که بصورت اسم درآمده باشد: باید رفتن نشاید گفتن شنیدن، در قدیم وجه مصدری را با ن علامت مصدر استعمال میکردند ولی بمرور زمان مصدر را مخفف آوردند و امروز نیز چنین گویند: نخواه گفت نشاید رفت: اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت. (حافظ)