جدول جو
جدول جو

معنی مجتنح - جستجوی لغت در جدول جو

مجتنح
(مُ تَ نِ)
میل کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجتنب
تصویر مجتنب
دوری کننده، کسی که از چیزی اجتناب کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ رِ)
کسب کننده و ورزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که کسب می کند و می ورزد برای نفع و سود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَنْ نَ)
صاحب جناح یعنی صاحب بازو. (غیاث) (آنندراج). صاحب دو بال. (ناظم الاطباء). خداوند پر. صاحب پر: و بباید دانست که این علت کسانی را بیشتر افتد که بر و سینۀ ایشان تنگ باشد و گردن ایشان دراز باشد و میل سوی پیش داردو حلقوم بیرون داشته بود و کتفهای ایشان از گوشت برهنه بود و بسوی پشت بیرون آمده بود چون بال مرغان و پیشینگان این کس را مجنح خوانده اند یعنی صاحب پر. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، (در اصطلاح عروض) هربیت یا مصراعی از بیت که کلمه اول و آخر آن مقلوب از یکدیگر باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
به فارسی گل خوش نظرنامند. نوعی از ریاحین است و قابض و رافع اسهال و سیلان خون... (از تحفۀ حکیم مؤمن). لغت عربی است، به فارسی گل خوش نظر نامند... (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مُ نِ)
میل دهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که میل و رغبت می دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میل کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجناح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَ)
نعت مفعولی از امتناح. (از منتهی الارب). توانگر و مالدار شده از جانب خدا. (ناظم الاطباء). رجوع به امتناح شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ نِ)
دهش گیرنده. (از منتهی الارب). آنکه انعام و عطیه می گیرد، آنکه فایده می برد، آنکه مال و نعمت می دهد. (ناظم الاطباء). روزی دهنده. (از منتهی الارب). رجوع به امتناح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
خراب کننده و مهلک و مفسد. (ناظم الاطباء). هلاک گرداننده و ازبیخ برکننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نِ)
از چیزی دوری کننده. (غیاث) (آنندراج). دوری جوینده. دوری کننده. اجتناب کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دورشونده از چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پرهیزکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه پرهیز می کند از چیزی. (ناظم الاطباء). پرهیزنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و همت مبارک بر حسن تدبیر آن مصروف و معطوف و از جمیع شهوات نفسانی... محترز و مجتنب بود. (تاریخ قم ص 4) ، گوشه گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). گوشه گیر. (ناظم الاطباء) ، جنب شده. (ناظم الاطباء). جنب شونده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نِ حَ)
تأنیث مجتنح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجتنح و اجتناح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَنَ)
احترازشده و پرهیزشده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، نکوهیده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
میوه چیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). کسی که میوه چیند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نا)
چیده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جَنْ نِ)
اعتماد کننده بردو کف دست در سجده و گشاده دارنده و هر دو بازو را. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تجنح شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَن ن)
پوشیده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پوشیده شونده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پرهیزنده دوری کننده آنکه از چیزی اجتناب کند دوری کننده احتراز کننده: و همت مبارک... از جمیع شهوات نفسانی و هوا حبس جسمانی محترز و مجتنب بوده. . ، جمع مجتنبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجتنب
تصویر مجتنب
((مُ تَ ن))
دوری کننده، احتراز کننده، جمع مجتنبین
فرهنگ فارسی معین