جدول جو
جدول جو

معنی مجاهاه - جستجوی لغت در جدول جو

مجاهاه(شُ)
نبرد کردن در فخر. (منتهی الارب) (آنندراج). مفاخرت. (از اقرب الموارد) : جاهاه مجاهاه، مفاخرت کرداو را و نبرد کرد با وی در فخریه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مجاهاه
نبرد
تصویری از مجاهاه
تصویر مجاهاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجاهده
تصویر مجاهده
مجاهدت، تلاش در راه دین، کوشش کردن، در تصوف مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی، جنگ با کافران در راه اسلام، جهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
علنی شدن، آشکار شدن، آشکارا دشمنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شَمْ بَ لَ)
از ’ر ه و’، نزدیک کسی شدن و گرد آمدن با وی. (از منتهی الارب). به کسی نزدیک شدن و با او اجتماع کردن. (از اقرب الموارد). مقاربه. (متن اللغه) ، سخن نرم گفتن با کسی. (از منتهی الارب). محامقه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
از ’ج ی ی’، موافق و مقابل شدن چیزی را، لغتی است در مهموز. (از منتهی الارب). و رجوع به معنی دوم مادۀ بعد شود، رویاروی و مواجهه و مقابل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
چیزی از جای برداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : جافی السرج عن الفرس مجافاه، زین را از پشت اسب برداشت. (از اقرب الموارد) ، ضد وصال و مؤانست است. (از اقرب الموارد) ، دور داشتن و منه الحدیث انه یجافی عضدیه عن جنبیه للسجود، او برای سجده کردن بازوان خود را از دو پهلوی خود دور می کند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : جافی عضدیه، بازوان خود را از دو پهلوی خود دور کرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دشمنی کردن باکسی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
پاداش کردن. (دهار). پاداش دادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). پاداش دادن کسی را به چیزی. جزاء. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و غالباً مجازات در پاداش بد و مکافات در پاداش نیک بکار رود. (از اقرب الموارد). و رجوع به مجازات شود، باکسی نبرد کردن در پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی). غالب آمدن کسی را در جزا دادن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ قَ)
با کسی رفتن. (تاج المصادر بیهقی). با هم رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مناظره کردن در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
- مجاراه الخصم، عبارت است از اینکه هنگام مجادله و مناظره برای آنکه مخاطب را الزام کنند به پاره ای از مقدمات تمهیدیۀ وی تسلیم گردند وآن را قبول کرده سپس رشتۀ سخن را از نو پیوند داده و در صدد الزام او برآیند مانند قول باری تعالی در کلام مجید: ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا قأتونا بسلطان مبین (قرآن 10/14). قالت لهم رسلهم ان نحن الابشرمثلکم (قرآن 11/14). اعتراف و تسلیم است از جانب پیمبران به اینکه هر یک مانند افراد ملت خود از جنس بشر هستند و گویا سلب رسالت از خود کردند و حال آنکه مراد این نیست بلکه در مقام مجارات خصم بر آمده اند تا او را ملزم کنند و مثل این است که می گویند دعوی شما را در اینکه ما هم ازجنس بشر هستیم قبول داریم ولی این امر منافی آن نخواهد بود که خداوند بر ما منت نهاده، و ما را برای رسالت برگزیند. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
، باکسی چیزی واراندن. (تاج المصادر بیهقی). چیزی را راندن. (آنندراج) ، دفع الوقت نمودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
قول کردن و گفت و شنود کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ / شُح ح)
کسی را از چیزی بازداشتن، شتابانیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
با کسی سفاهت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). با کسی جهالت کردن. (المصادر زوزنی). نبرد کردن کسی را در نادانی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ترک استقصا کردن در عیش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به نهایت نرسانیدن عشرت و شادمانی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مجاهرت. رویاروی جنگ کردن. (المصادر زوزنی). با کسی رویاروی جنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، رویاروی دشنام دادن. (المصادر زوزنی). دشنام دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به آواز بلند خواندن. (المصادر زوزنی) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با آواز خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، آشکارا کردن. (ترجمان القرآن ص 86) (منتهی الارب) (آنندراج) ، دشمنی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). آشکارا کردن دشمنی را با کسی. جهار، چیره شدن برقوم در کار. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
مجاهدت. مجاهده. با کسی کارزار کردن در راه خدای تعالی. (تاج المصادر بیهقی). کارزار کردن با دشمنان در راه خدا. جهاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). با کسی کارزار کردن. (ترجمان القرآن ص 86) ، کوشش کردن. (ترجمان القرآن) ، (اصطلاح تصوف) وادار کردن نفس بر مشقتهای جسمانی و مخالفت با هوای نفس در هر حال. (از تعریفات جرجانی). مجاهده در نزد صوفیان عبارت است از کارزار کردن با نفس و شیطان... مجاهده صدق نیازمندی به سوی خدای تعالی باشد بوسیلۀ بریدن از هر چه ما سوای اوست... مجاهدت باز داشتن نفس است از شهوات و بر کندن دل است از آرزوها و شبهات. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مجاهدت شود، در شرع پیکار با نفس اماره است با وادار کردن آن بدانچه وی را سخت و ناگوار و در شرع پسندیده است. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءَ)
خواندن شتران به سوی آب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَءْوْ)
عطا خواستن از کسی. (از منتهی الارب). درخواست بخشش نمودن. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَءْجْ)
با کسی هم زانو نشستن. (زوزنی). با کسی هم زانو شدن. (تاج المصادر بیهقی). زانو به زانو نشستن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : جاثی رکبته الی رکبته مجاثاه، مقابل او نشست و در اساس آمده: جاثی خصمه مجاثاه، نشست چنانکه زانوی یکی به زانوی دیگری پیوست. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
آشکار کردن کار را بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ شَ قَ)
کسی را غافل کردن، با همدیگر مکر و غدر نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
از ’ب ه و’، نبرد کردن کسی را در حسن و خوبی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مانا و مشابه کسی شدن. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). مانایی. مشابهت. (منتهی الارب) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مکاهاه
تصویر مکاهاه
گاو تازی لاف خودستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضاهاه
تصویر مضاهاه
مضاهات در فارسی: به چیزی مانند شدن همانندی
فرهنگ لغت هوشیار
مجارات و مجارا در فارسی: راندن چیزی را، با هم رفتن، گفت و گو کردن، دست دست کردن (دفع الوقت کردن)، با هم برابر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاجاه
تصویر مجاجاه
مجاجات در فارسی، جمع مجاجه، افشره ها شیره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازاه
تصویر مجازاه
مجازات در فارسی: پاد افرایش پاد فرایش کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاهده
تصویر مجاهده
کوشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
آشکار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
مجاهله و مجاهلت در فارسی ستیزیدن در نادانی، پا فشاری در نادانی پافشاری کردن در جهل و نادانی، ستیزیدن با کسی در نادانی مقابل مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباهاه
تصویر مباهاه
مباهات در فارسی نازش نازیدن به خود بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاهده
تصویر مجاهده
((مُ هَ دِ))
کوشش و سعی بسیار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
((مُ هَ رَ))
آشکار ساختن، علنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاهله
تصویر مجاهله
((مُ هِ لِ))
پافشاری کردن در جهل و نادانی
فرهنگ فارسی معین