جدول جو
جدول جو

معنی مجالی - جستجوی لغت در جدول جو

مجالی
(مَ)
جمع واژۀ مجلی [م لا] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مجلی [م لا] شود، جمع واژۀ مجلی [م لا] صیغۀ اسم ظرف است به معنی جای جلا که آیینه باشد. (غیاث) (آنندراج)، جاهای جلوه. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجازی
تصویر مجازی
ویژگی آنچه به صورت مجاز به کار رفته باشد، غیرحقیقی، غیرواقعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پست، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالی
تصویر موالی
دوست، یار، یاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
جزادهنده، پاداش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجالس
تصویر مجالس
مجلس ها، انجمن ها، جمع واژۀ مجلس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معالی
تصویر معالی
بلندی ها، بزرگواری ها، خصلت های نیکو و ممتاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موالی
تصویر موالی
مالکان، سروران، مهتران، دوستان، دوستداران، جمع واژۀ مولیٰ
بندگان، بندگان آزاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاری
تصویر مجاری
مجراها، محل عبورها، ممرها، جای روان شدن ها، روشهای عادی و طبیعی انجام یک امر، جمع واژۀ مجرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجالس
تصویر مجالس
همنشین، آنکه با دیگری در یک جا بنشیند، هم زانو، همدم، رفیق، هم صحبت، هم نشست
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
سال مرگامرگی ستور. (منتهی الارب). سالهایی که ستوران از میان ببرد. (اقرب الموارد) ، جمع واژۀ مجالح. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به مجالح و مجلاح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موالی
تصویر موالی
یار و دستگیر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معلاه، پایگاه ها ویژگی ها بر جستیگی ها جمع معلات (معلاه) : منزلها مقامات بلند شرفها، خصلتهای برجسته و ممتاز: ... از مجاری احوال و معالی آثار ملوک بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
از مقلای: کشتی بند (کشتی رانی) چوبهایی است عمودین که در موقع حرکت کشتی آنها را قریب کشتی گذارند و بند های کشتی را بان بندند و موقعی که کشتی در کناره است آنها را از دو طرف بزمین نصب کنند که مانع تکان خوردن کشتی شود
فرهنگ لغت هوشیار
مثالیه در فارسی مثالی مثالیه: فرو هری منسوب به مثال. یا قالب مثالی. عالم مثال
فرهنگ لغت هوشیار
با هم رونده همراه، جمع مجری، آبراه ها، گذرگاه ها راه ها گدار ها جمع مجری راههای جریان آب، راهها طرق وسایل: اگر زانست که بوییدن ما بهوا گرفتن است بمجاری بویایی. یا مجاری شیری. مجرا هایی هستند که تعداد آنها در انسان بین 15 تا 18 عدد در هر پستان است و آنها شیر را از غدد مترشحه شیر که بمناسبت شکلشان آسینی خوانده میشوند بنوک پستان می آورند و بوسیله منفذی که در نوک پستان وجود دارد بخارج باز میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
یعنی غیر حقیقی، ضد حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجلس، نشیم ها نشست ها نشستنگاه ها همنشین جمع مجلس: مجالس عزاداری. همنشین جمع مجالسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجالسی
تصویر مجالسی
آینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
مفت و رایگان و بی مزد و اجرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجالی
تصویر عجالی
جمع عجلان، تند ها شتابان ها تیز روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجالی
تصویر تجالی
هویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمالی
تصویر جمالی
استوار خلقت، مرد سطبر اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالی
تصویر موالی
((مُ))
دوست دارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موالی
تصویر موالی
((مَ))
جمع مولی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاری
تصویر مجاری
((مَ))
جمع مجری، محل جریان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معالی
تصویر معالی
((مَ))
جمع معلاه، بزرگواری، بلندی قدر و مرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
((مَ))
غیرحقیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجالس
تصویر مجالس
((مَ لِ))
جمع مجلس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
((مَ جّ))
رایگان، مفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
هس تنما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
Allowable, Virtual, Metaphoric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
permitido, metafórico, virtual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
zulässig, metaphorisch, virtuell
دیکشنری فارسی به آلمانی