جمع واژۀ مخلب: مبارزی است ردا کرده سیمگون زرهی مبارزی است سلاحش مخالب و چنگال. فرخی. چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است. (جهانگشای جوینی). رجوع به مخلب شود
جَمعِ واژۀ مِخلَب: مبارزی است ردا کرده سیمگون زرهی مبارزی است سلاحش مخالب و چنگال. فرخی. چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است. (جهانگشای جوینی). رجوع به مخلب شود
جمع واژۀ مجلی [م لا] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مجلی [م لا] شود، جمع واژۀ مجلی [م لا] صیغۀ اسم ظرف است به معنی جای جلا که آیینه باشد. (غیاث) (آنندراج)، جاهای جلوه. (غیاث) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ مجلی [م َ لا] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مجلی [م َلا] شود، جَمعِ واژۀ مجلی [م َ لا] صیغۀ اسم ظرف است به معنی جای جلا که آیینه باشد. (غیاث) (آنندراج)، جاهای جلوه. (غیاث) (آنندراج)
جمع واژۀ مجلس و مجلسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مجلس. (غیاث) (آنندراج). انجمنها و مجلسها. (ناظم الاطباء) : یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح اﷲ لکم. (قرآن 11/58). و رجوع به مجلس شود
جَمعِ واژۀ مجلس و مجلسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مجلس. (غیاث) (آنندراج). انجمنها و مجلسها. (ناظم الاطباء) : یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح اﷲ لکم. (قرآن 11/58). و رجوع به مجلس شود
ابن سعید بن عمیر از همدان، مکنی به ابی عمیر. راویۀ اخبار است و هیثم بن عدی از او بسیار روایت کند و مجالد حدیث نیز شنوده. و نزد محدثین ضعیف است. وفات او به سال 144 بوده است. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
ابن سعید بن عمیر از همدان، مکنی به ابی عمیر. راویۀ اخبار است و هیثم بن عدی از او بسیار روایت کند و مجالد حدیث نیز شنوده. و نزد محدثین ضعیف است. وفات او به سال 144 بوده است. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
جمع واژۀ مثلبه. عیبها. (دهار). جمع واژۀ مثلبه (م ل ب / م ل ب ) . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیبها و زبونیها. (غیاث) (آنندراج). عیوب. معایب. مقابل مناقب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنجا که من نباشم گویی مثالب من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری. منوچهری. پس چون ضعیفی افتد میان دو قوی توان دانست که حال چون باشد و آنجا معایب و مثالب ظاهر گردد و محاسن و مناقب پنهان ماند. (تاریخ بیهقی چ فیاض، ص 103). بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر ترا حمد باشد مثالب. حسن متکلم. پس زبان و قلم نگاه می باید داشتن از مساوی و مثالب ایشان. (کتاب النقض ص 481). هر دو در حصر مثالب و تقریر معایب او فصول پرداختند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 204). به چشم حقد و حسد که مظهر و مبدی معایب است و منشی مساوی ومثالب. (جهانگشای جوینی). شرح غصه و مقاسات معیشت شدیدۀ خود و ذکر مثالب و نشر مساوی علاءالدین مقصور بودی. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ مثلبه. عیبها. (دهار). جَمعِ واژۀ مثلبه (م َ ل َ ب َ / م َ ل ُ ب َ) . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیبها و زبونیها. (غیاث) (آنندراج). عیوب. معایب. مقابل مناقب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنجا که من نباشم گویی مثالب من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری. منوچهری. پس چون ضعیفی افتد میان دو قوی توان دانست که حال چون باشد و آنجا معایب و مثالب ظاهر گردد و محاسن و مناقب پنهان ماند. (تاریخ بیهقی چ فیاض، ص 103). بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر ترا حمد باشد مثالب. حسن متکلم. پس زبان و قلم نگاه می باید داشتن از مساوی و مثالب ایشان. (کتاب النقض ص 481). هر دو در حصر مثالب و تقریر معایب او فصول پرداختند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 204). به چشم حقد و حسد که مظهر و مبدی معایب است و منشی مساوی ومثالب. (جهانگشای جوینی). شرح غصه و مقاسات معیشت شدیدۀ خود و ذکر مثالب و نشر مساوی علاءالدین مقصور بودی. (جهانگشای جوینی)
دور شونده. دوری گزیننده. خلاف موءالف:... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه) ، (اصطلاح هندسی) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای بر روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند. توضیح آنکه دو خط منحنی می توانند مجانب هم باشند بر حسب آنکه فواصل نقاط واقع بر یکی از نقاط نظیرش واقع بر دیگری به سمت صفر میل کند در صورتی که این نقاط بر روی دو منحنی به سمت بی نهایت رود. (از فرهنگ فارسی معین)
دور شونده. دوری گزیننده. خلاف موءالف:... و استرضاء جوانب از موءالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناصح و مخالص و مماذق تمام به اتمام رسانید. (مرزبان نامه) ، (اصطلاح هندسی) خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای بر روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند. توضیح آنکه دو خط منحنی می توانند مجانب هم باشند بر حسب آنکه فواصل نقاط واقع بر یکی از نقاط نظیرش واقع بر دیگری به سمت صفر میل کند در صورتی که این نقاط بر روی دو منحنی به سمت بی نهایت رود. (از فرهنگ فارسی معین)
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده
دور شونده، دوری گزیننده، مقابل مؤالف، در هندسه خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای در روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود، فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند
دور شونده، دوری گزیننده، مقابل مؤالف، در هندسه خط مستقیمی را مجانب یک منحنی می گویند که چون نقطه ای در روی منحنی حرکت کند و به سمت بی نهایت رود، فواصل این نقطه از این خط مرتب کم شود و میل به صفر کند