به بزرگی نبرد کردن با کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن. (از ناظم الاطباء) : ماجده مماجده و مجاداً، با وی در مجد و بزرگی معارضه کرد و بر او فائق آمد. (از اقرب الموارد)
به بزرگی نبرد کردن با کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن. (از ناظم الاطباء) : ماجده مماجده و مجاداً، با وی در مجد و بزرگی معارضه کرد و بر او فائق آمد. (از اقرب الموارد)
ثوب مجسد، جامۀ رنگین به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به معنی سوم مادۀ قبل شود، صوت مجسد، آواز نیکو مناسب در لحن و سرود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
ثوب مجسد، جامۀ رنگین به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به معنی سوم مادۀ قبل شود، صوت مجسد، آواز نیکو مناسب در لحن و سرود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
سرخ. ج، مجاسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ثوب مجسد، جامه ای که به تن ملصق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامۀ چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجسد شود، جامۀ رنگ شده به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
سرخ. ج، مجاسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ثوب مجسد، جامه ای که به تن ملصق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامۀ چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مِجسَد شود، جامۀ رنگ شده به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جامه ای که ملاصق تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء). جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معنی دوم مادۀ بعد شود
جامه ای که ملاصق تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء). جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معنی دوم مادۀ بعد شود
جمع واژۀ مفسده، به معنی بدی و تباهی. (آنندراج). فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود
جَمعِ واژۀ مفسده، به معنی بدی و تباهی. (آنندراج). فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود
کارزار کننده با دشمنان در راه خدا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). به کافران کارزار کننده. (غیاث) (آنندراج). غازی. (محمود بن عمر). آن که جهاد کند. مقابل قاعد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام تا... عنان مجاهدان ادیان در معرکۀ ثغور بر اجیاد جیاد مرسل می شود... درود و آفرین بر عقلا و ممیزان عراق باد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 447). شاه در برگرفت زاهد را شیر کافرکش مجاهد را. نظامی. ، مأخوذ از تازی، کوشش کننده و جد و جهدکننده. (ناظم الاطباء). کوشش کننده. (غیاث) (آنندراج) : مجاهدان نفاذ تو همچو باد عجول مجاهزان وقار تو همچو خاک صبور. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 231). ، محنت کشنده، کارگر. (ناظم الاطباء) ، در دوران مشروطیت ایران این نام به کسانی اطلاق می گردید که در راه آزادی و وطن اسلحه بدست می گرفتند و به ضد دشمنان آزادی ایران می جنگیدند: زسنگر گذر کرد تیر مجاهد چو تیر تهمتن ز درع کشانی. بهار. - امثال: مجاهد روز شنب ه، این شنبه 27 رجب 1327 قمری مطابق 22 اسد و 23 مرداد 1288 شمسی و 14 اوت 1909 مسیحی است که یک روز پیش از آن یعنی جمعۀ 26 رجب طهران به دست آزادی خواهان فتح شد و فردای فتح جمعی غوغاگونه که نه صاحب جرأت و نه دارای عقیدتی جزم بودند مسلح شده و به امید غارت به آزادی طلبان پیوستند. نظیر مثل نقش شاهنامه. (امثال و حکم ج 3 ص 1501)
کارزار کننده با دشمنان در راه خدا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). به کافران کارزار کننده. (غیاث) (آنندراج). غازی. (محمود بن عمر). آن که جهاد کند. مقابل قاعد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام تا... عنان مجاهدان ادیان در معرکۀ ثغور بر اجیاد جیاد مرسل می شود... درود و آفرین بر عقلا و ممیزان عراق باد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 447). شاه در برگرفت زاهد را شیر کافرکش مجاهد را. نظامی. ، مأخوذ از تازی، کوشش کننده و جد و جهدکننده. (ناظم الاطباء). کوشش کننده. (غیاث) (آنندراج) : مجاهدان نفاذ تو همچو باد عجول مجاهزان وقار تو همچو خاک صبور. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 231). ، محنت کشنده، کارگر. (ناظم الاطباء) ، در دوران مشروطیت ایران این نام به کسانی اطلاق می گردید که در راه آزادی و وطن اسلحه بدست می گرفتند و به ضد دشمنان آزادی ایران می جنگیدند: زسنگر گذر کرد تیر مجاهد چو تیر تهمتن ز درع کشانی. بهار. - امثال: مجاهد روز شنب ه، این شنبه 27 رجب 1327 قمری مطابق 22 اسد و 23 مرداد 1288 شمسی و 14 اوت 1909 مسیحی است که یک روز پیش از آن یعنی جمعۀ 26 رجب طهران به دست آزادی خواهان فتح شد و فردای فتح جمعی غوغاگونه که نه صاحب جرأت و نه دارای عقیدتی جزم بودند مسلح شده و به امید غارت به آزادی طلبان پیوستند. نظیر مثل نقش شاهنامه. (امثال و حکم ج 3 ص 1501)
ابن سعید بن عمیر از همدان، مکنی به ابی عمیر. راویۀ اخبار است و هیثم بن عدی از او بسیار روایت کند و مجالد حدیث نیز شنوده. و نزد محدثین ضعیف است. وفات او به سال 144 بوده است. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
ابن سعید بن عمیر از همدان، مکنی به ابی عمیر. راویۀ اخبار است و هیثم بن عدی از او بسیار روایت کند و مجالد حدیث نیز شنوده. و نزد محدثین ضعیف است. وفات او به سال 144 بوده است. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
در اصطلاح احکام نجومی، مقارنۀ قمر با رأس و ذنب و کید. قران سیارات با رأس و ذنب و کید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، نزد منجمان مقارنۀ ستاره است با عقدۀ قمر و گاه از مجاسده مطلقاً مقارنه را خواهند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مقارنه شود
در اصطلاح احکام نجومی، مقارنۀ قمر با رأس و ذنب و کید. قران سیارات با رأس و ذنب و کید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، نزد منجمان مقارنۀ ستاره است با عقدۀ قمر و گاه از مجاسده مطلقاً مقارنه را خواهند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به مقارنه شود