جدول جو
جدول جو

معنی مجاس - جستجوی لغت در جدول جو

مجاس
(مَجاس س)
جمع واژۀ مجسّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مجسه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجانس
تصویر مجانس
هم جنس، آنکه یا آنچه با دیگری از یک جنس باشد، یک جنس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاز
تصویر مجاز
اجازه داده شده، دارای اجازه، جایز، روا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجالس
تصویر مجالس
همنشین، آنکه با دیگری در یک جا بنشیند، هم زانو، همدم، رفیق، هم صحبت، هم نشست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکاس
تصویر مکاس
تشویش کردن در بیع، کم کردن بها، چانه زدن خریدار و فروشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجال
تصویر مجال
فرصت، محل جولان، جای جولان کردن، جولانگاه
مجال دادن: فرصت دادن، وقت دادن
مجال داشتن: وقت داشتن، فرصت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجالس
تصویر مجالس
مجلس ها، انجمن ها، جمع واژۀ مجلس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجار
تصویر مجار
قومی از مردم مجارستان، از مردم این قوم، مربوط به مجار مثلاً سرزمین های مجار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلس
تصویر مجلس
محل نشستن مردم، جای نشستن، مکانی که در آن عده ای به منظوری خاص گرد هم می آیند، مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانون گذاری جمع می شوند، نمایندگان مردم، پارلمان، مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان می شود، هر یک از پرده های یک نمایش، حضرت، پیشگاه، محضر
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجان
تصویر مجان
رایگان، بی عوض، مفت، مجانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مماس
تصویر مماس
مالیده شده، به هم ساییده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاب
تصویر مجاب
پاسخ داده شده، کسی که قانع شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراس
تصویر مراس
علاج کردن، درمان کردن، چاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجوس
تصویر مجوس
پیرو دین زردشت، زردشتی، زردشتی (دین)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ سِ)
جمع واژۀ مجسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به مجسد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجاس
تصویر رجاس
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجنس
تصویر مجنس
مرکب از اجناس مختلف
فرهنگ لغت هوشیار
بارهنگ آبی از گیاهان، سایش دستمالی مس کردن دست مالیدن سودن، مس سایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجاس
تصویر مرجاس
ژرفا سنج ژرفا یاب
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی ک مروسیدن مروسش (ممارسه)، سختی، نیرو مروسیدن علاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجار
تصویر مجار
فردی از قوم مجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاب
تصویر مجاب
جواب داده شده، پاسخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاج
تصویر مجاج
خدو انداخته خدو
فرهنگ لغت هوشیار
جای نشستن، محل نشستن مردمان، م جمعی از مردم برای کاری و مصلحتی یا شوری، جای فراهم آمدن مردن برای گفتگو و مشاوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاز
تصویر مجاز
اجازه داده شده، مرخص، رخصت یافته مقابل حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجوس
تصویر مجوس
تابعان زرتشت، قوم آتش پرست که از تابعان زرتشت اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجال
تصویر مجال
جولانگاه و محل و میدان و عرصه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجلس، نشیم ها نشست ها نشستنگاه ها همنشین جمع مجلس: مجالس عزاداری. همنشین جمع مجالسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجان
تصویر مجان
بی عوض، رایگان
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی همگن این واژه را در انگارش نیز می توان به کار برد آنکه یا آنچه از جنس دیگری و همانند او باشد هم جنس: همچنان که اندرز چیزیست نه مجانس او اندر طبع. یا مجانس بودن، از جنس دیگری و همانند او بودن: سبب خشکی این فلزات بیشتر آنست که بجوهری که آنرا مجانس نباشد آمیخته گردند. متجانس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاسد
تصویر مجاسد
جمع مجسد، سرخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شکر لای مایع غلیظ شربتی شکل تیره رنگی که در کارخانه های قند سازی در نتیجه جوشاندن نیشکر و یا پس از استخراج شکر از جوشانده چغندر قند حاصل میشود. معمولا نتیجه جوشاندن نیشکر در حدود 40 یا 60 درصد قند قابل استخراج دارد و از آن جهت استخراج شکر استفاده میکنند ولی ملاسی که از شیره چغندر قند حاصل میشود چون قبلا مورد استفاده استخراج شکر قرار گرفته دیگر مقدار قند موجود در آن عملا در کارخانه های قند سازی قابل استخراج نیست و با وجود آنکه مقدار قند موجود در آن ممکنست تا 20 الی 30 درصد هم برسد بعلت وجود املاح پتاس زیادی که در آن است این ملاس مورد استفاده برای استخراج قند واقع نمیشود ولی در عوض از آن جهت ساختن الکل و استخراج نمکهای پتاس موجود در آن و کشت مخمرات جو استفاده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماس
تصویر مماس
بهم ساییده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجلس
تصویر مجلس
انجمن، انجم نگاه، نشست گاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجاز
تصویر مجاز
روا، پسندیده
فرهنگ واژه فارسی سره