- مجاز
- روا، پسندیده
معنی مجاز - جستجوی لغت در جدول جو
- مجاز
- اجازه داده شده، دارای اجازه، جایز، روا
- مجاز
- اجازه داده شده، مرخص، رخصت یافته مقابل حقیقت
- مجاز ((مَ))
- غیر حقیقت، استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود به شرط آن که آن معنی از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد
- مجاز ((مُ))
- اجازه داده شده
- مجاز
- استعمال کلمه ای در غیر معنی حقیقی خود که از جهتی مناسبت با معنی اصلی داشته باشد
- مجاز
- Enabler, Permissive, Permissible
- مجاز
- habilitador, permissível, permissivo
- مجاز
- Ermöglicher, zulässig, permissiv
- مجاز
- umożliwiacz, dozwolony, permissyjny
- مجاز
- активатор , допустимый , дозволительный
- مجاز
- активатор , дозволений , дозволяючий
- مجاز
- inschakelaar, toegestaan, permissief
- مجاز
- habilitador, permisible, permisivo
- مجاز
- facilitateur, permissible, permissif
- مجاز
- abilitante, permesso, permissivo
- مجاز
- सक्षम करनेवाला , अनुमेय
- مجاز
- সক্রিয়কারী , অনুমোদিত
- مجاز
- pengaktif, diperbolehkan, permisif
- مجاز
- etkinleştirici, mübah, müsamahakâr
- مجاز
- 활성화기 , 허용되는 , 허용적인
- مجاز
- מַפְעִיל , מֻתָּר
- مجاز
- 启动器 , 允许的 , 容许的
- مجاز
- 有効化するもの , 許容される , 許容する
- مجاز
- mwezeshaji, inavyokubalika
- مجاز
- ผู้เปิดใช้งาน , ที่ยอมรับได้ , อนุญาต
- مجاز
- مكوّنٌ , جائزٌ
- مجاز
- ممکن بنانے والا , مجاز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هس تنما
جزادهنده، پاداش دهنده
یعنی غیر حقیقی، ضد حقیقی
مجازه در فارسی مونث مجاز: پرواناک روا مونث مجاز
پاتخشیک از روی مجاز مجازی
از روی مجاز