- مجاراه
- مجارات و مجارا در فارسی: راندن چیزی را، با هم رفتن، گفت و گو کردن، دست دست کردن (دفع الوقت کردن)، با هم برابر کردن
معنی مجاراه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
نبرد
مجازات در فارسی: پاد افرایش پاد فرایش کیفر
مجاجات در فارسی، جمع مجاجه، افشره ها شیره ها
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
مدارا و مدارات در فارسی: نرمی سازگاری کنار آمدن برد باری
ممارات در فارسی: پیکار، دشمنی رویداد ها
مجارات: بر رقعه نظم دری قایم منم در شاعری با من بقایم عنصری آب مجارا ریخته. (خاقانی)
سزا، شکنجه، پادافره
جدایی
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
جمع جمار
با هم جنگ کردن، جنگیدن، در علم حقوق از بین بردن نظم و امنیت با استفاده از اسلحه یا بدون آن
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
مجاهدت، تلاش در راه دین، کوشش کردن، در تصوف مبارزه و مقابله با هواهای نفسانی، جنگ با کافران در راه اسلام، جهاد
علنی شدن، آشکار شدن، آشکارا دشمنی کردن
نزاع و خصومت کردن، با هم جدال کردن، ستیزه، دشمنی، سورۀ پنجاه و هشتم قرآن کریم دارای بیست و دو آیه
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج
چرب زبانی و خوشامدگویی، با کسی نیکویی و خوش رفتاری کردن
تاج شاهان زهری از گیاهان این واژه در برهان طواره آمده برابر با بیش که بیخ گیاهی است اقونیطون سمی
نام گروهی از رویگردانان (خوارج) پیروان عبد الکریم بن عجرد
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
مباهات در فارسی نازش نازیدن به خود بالیدن
در فارسی: مبالا و مبالات: باک داشتن، اندیشیدن در اندیشه داشتن، ورزیدن کوشیدن
با هم گریستن
جهمرزی
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
نبرد کردن با یکدیگر
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش