مرد دردگین آبدان. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد دردگین مثانه. (ناظم الاطباء) ، کسی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. امثن. (از اقرب الموارد)
مرد دردگین آبدان. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد دردگین مثانه. (ناظم الاطباء) ، کسی که بول خود را در مثانه نگهداری کردن نتواند. اَمثَن. (از اقرب الموارد)
مکرر. دوباره: اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18). فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا. امیرمعزی. ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش. سنائی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 177). هر چند مثنا شود قوافی ای روح بزرگی فداک روحی. سوزنی. هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم بنیوش و باز خواه ومثنا کن. سوزنی. گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنا برآورم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 246). انجم ماده فش آمادۀ حج آمده اند تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 102). دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این. خاقانی
مکرر. دوباره: اشعار من آن است که در صنعت نظمش نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا. مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 18). فتح تو گویم اکنون هر ساعتی مکرر مدح تو گویم اکنون هرلحظه ای مثنا. امیرمعزی. ز دوستی صفت تو به کوه خوانم و دشت زبهرآنکه مثنا شود همی ز صداش. سنائی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 177). هر چند مثنا شود قوافی ای روح بزرگی فداک روحی. سوزنی. هر یک ثنا که بر تو فرو خوانم بنیوش و باز خواه ومثنا کن. سوزنی. گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنا برآورم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 246). انجم ماده فش آمادۀ حج آمده اند تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 102). دادمش تصدیع نثر و می دهم ابرام نظم دانم ابرام مثنا برنتابد بیش از این. خاقانی
دو تا ثوب. (السامی). اسم پارچه ای است که آن را دو تا و دو تاه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامۀ دوتاه، شترعقال بسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دو تا ثوب. (السامی). اسم پارچه ای است که آن را دو تا و دو تاه گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامۀ دوتاه، شترعقال بسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابن حارثۀ شیبانی. وی در دورۀ جاهلیت سیادت داشته و در عصر اسلام نیز از فرماندهان سپاه بود و قسمتی از سواد را فتح کرد. (از الانساب سمعانی). ابن حارثه بن سلمه بن ضمضم الربعی الشیبانی (متوفی به سال 14 ه. ق) از صحابه و از فاتحان اسلام و از سرداران بزرگ است. به سال نهم هجری اسلام آورد و در زمان ابوبکر در سواد عراق به غارت پرداخت و ابوبکر خالد بن ولید رابه یاری وی فرستاد و چون خلافت به عمر رسید وی نیز ابوعبید بن مسعود ثقفی پدر مختار رابا سپاهی به یاری او گسیل داشت و ابوعبید در جنگ کشته شد و مثنی مجروح گردید و عمر دوباره سپاهی به سرداری سعد بن ابی وقاص به کمک وی روانه کرد امامثنی پیش از آنکه سعد به وی پیوندد بر اثر جراحتهایی که برداشته بود درگذشت.. و رجوع به تجارب السلف ص 26 و تاریخ گزیده چ لندن ص 170 و 171 و تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 122، 123، 126 شود
ابن حارثۀ شیبانی. وی در دورۀ جاهلیت سیادت داشته و در عصر اسلام نیز از فرماندهان سپاه بود و قسمتی از سواد را فتح کرد. (از الانساب سمعانی). ابن حارثه بن سلمه بن ضمضم الربعی الشیبانی (متوفی به سال 14 هَ. ق) از صحابه و از فاتحان اسلام و از سرداران بزرگ است. به سال نهم هجری اسلام آورد و در زمان ابوبکر در سواد عراق به غارت پرداخت و ابوبکر خالد بن ولید رابه یاری وی فرستاد و چون خلافت به عمر رسید وی نیز ابوعبید بن مسعود ثقفی پدر مختار رابا سپاهی به یاری او گسیل داشت و ابوعبید در جنگ کشته شد و مثنی مجروح گردید و عمر دوباره سپاهی به سرداری سعد بن ابی وقاص به کمک وی روانه کرد امامثنی پیش از آنکه سعد به وی پیوندد بر اثر جراحتهایی که برداشته بود درگذشت.. و رجوع به تجارب السلف ص 26 و تاریخ گزیده چ لندن ص 170 و 171 و تاریخ اسلام تألیف فیاض چ 1 ص 122، 123، 126 شود
بیماریی که مفارقت نکند از کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیماریی که اندک وامی گذارد و مفارقت نمی کند از شخص. (ناظم الاطباء). و رجوع به اثباط شود
بیماریی که مفارقت نکند از کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیماریی که اندک وامی گذارد و مفارقت نمی کند از شخص. (ناظم الاطباء). و رجوع به اثباط شود