- مثقول
- سنگین گران
معنی مثقول - جستجوی لغت در جدول جو
- مثقول ((مَ))
- سنگین، گران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخردانه
سوراخ شده، سوراخ دار
صیقل زده، جلا داده شده
نقل شده، جا به جا شدنی، روایت شده
پسندیدۀ عقل، در فلسفه آنچه به وسیلۀ عقل درک شود
سوراخدار
همسنگ، مقدار، یک شانزدهم سیر
زدوده، شیر رویه بسته، نیرومند صیقل زده زنگ زدوده جلا داده شده (آیینه شمشیر و جز آنها) : دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد بود ز زنگ حوادث بر آینه مصقول. (حافظ)
خردمند گشتن و ردیافتن، دانستن، پسندیده عقل
باز گفته سروا (حدیث)، ترا برده، جایداد نقل شده جابجا گردیده، روایت شده (قول حدیث) مروی، آنچه که روایت شود از پیشوایان دین و آن شامل اخبار و احادیث است مقابل معقول: (تا بدانی که بنا دین بر منقول است نه بر معقول) (کشف الاسرار 531: 2)، آنچه قابل حمل و نقل باشد مقابل غیر منقول، کلمه ای که از معنی لغوی خود بمعنی دیگری نقل شده و در معنی دوم بطور حقیقت و بدون قرینه استعمال گردد مانند کلمه} نماز {که در اصل لغت بمعنی خم شدن و تعظیم کردن است و بعدا بمعنی عبادت مخصوص مسلمانان بطور حقیقت استعمال شده. توضیح منقول یا اصطلاحی است یا شرعی و یا عرفی اول مانند} فعل {که در لغت بمعنی کردن است و در علم صرف بمعنی کلمه ای که دارای معنی مستقل و دال بر زمان (ماضی حال یا استقبال) منقول گردیده. دوم مانند نماز که در فوق گذشت. سوم مانند} دار {که بمعنی درخت است و در عرف بمعنی چوبی که محکوم باعدام را بدان آویزند گرفته شده
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
واحدی برای وزن معادل 116 سیر
مثقالی هفت صنار فرق داشتن: کنایه از بسیار متفاوت بودن، بسیار برتر بودن
مثقالی هفت صنار فرق داشتن: کنایه از بسیار متفاوت بودن، بسیار برتر بودن
مقدار کم، واحد اندازه گیری وزن، معادل ۲۴ نخود، یک شانزدهم سیر
Sensible
sensato
vernünftig
rozsądny
разумный
розумний
verstandig
sensato
sensato
समझदार
masuk akal
סָבִיר