جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مثقوب

مثقوب

مثقوب
سوراخ دار. (آنندراج). سوراخ شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سفته. سوراخ کرده. سوراخ شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

متقوب

متقوب
پوست برکنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مار از پوست بیرون آمده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پوست برکنده از خارش، وگر، و موی سترده، کسی که چند جای از پوست سر او کنده شده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا