- مثبت
- ثابت کننده، برقراردارنده
معنی مثبت - جستجوی لغت در جدول جو
- مثبت
- مقابل منفی، نشان دهندۀ وجود چیزی، نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
- مثبت
- ثابت کرده شده، ثبت شده، مخالف منفی
- مثبت ((مُ ثَ بَّ))
- محکم کرده، استوار کرده، برجای داشته
- مثبت ((مُ ثَ بِّ))
- محکم کننده، استوار کننده، برجا دارنده
- مثبت ((مُ بَ))
- ثبت شده، استوار شده، برقرار، ثابت شده، مدلل، دارای جنبه موافقت و پذیرش، خوشایند و خوب، ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی)
- مثبت ((مُ بِ))
- ثابت کننده، مدلل سازنده، استوار کننده، ثبت کننده، جمع مثبتین
- مثبت
- Affirmative, Positive
- مثبت
- afirmativo, positivo
- مثبت
- bejahend, positiv
- مثبت
- twierdzący, pozytywny
- مثبت
- утвердительный , положительный
- مثبت
- ствердний , позитивний
- مثبت
- bevestigend, positief
- مثبت
- afirmativo, positivo
- مثبت
- affirmatif, positif
- مثبت
- affermativo, positivo
- مثبت
- सकारात्मक , सकारात्मक
- مثبت
- ইতিবাচক , ইতিবাচক
- مثبت
- afirmatif, positif
- مثبت
- olumlu, pozitif
- مثبت
- מאשר , חיובי
- مثبت
- 肯定的 , 积极的
- مثبت
- 肯定的な , 前向きな
- مثبت
- chanya
- مثبت
- เป็นการยืนยัน , บวก
- مثبت
- مؤكّدٌ , إيجابيٌّ
- مثبت
- تصدیقی , مثبت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مثبته در فارسی مونث مثبت هایی، پایدار مونث مثبت: تمایلات مثبته انسانی
ایستایی ایستا ماندن، درنگیدن پا برجا بودن، آهستگی کردن درنگ کردن، پایداری
درنگ، تامل، پابرجا بودن
جای روییدن گیاه، رستنگاه
پاداش، جزا، جزای عمل خیر
دوستی، میل طبع به سوی چیز لذت بخش