جدول جو
جدول جو

معنی مثافن - جستجوی لغت در جدول جو

مثافن
(مُ فِ)
هم زانو نشیننده کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). همدم و دوست و مصاحب و همنشین و یار و یاور. (ناظم الاطباء). و رجوع به مثافله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثافنت
تصویر مثافنت
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
با کسی نشستن. (تاج المصادر بیهقی). هم زانو نشستن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج). هم زانو نشستن کسی را و مجالست کردن وی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی را بر چیزی یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی). یاری کردن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ هََ)
مجالست کردن. همزانو نشستن: توقیر علما و تبرک به مجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است. (المعجم چ دانشگاه ص 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
آنکه مداومت کند بر طعامی از حبوب. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که شیرندارد جهت خوردن و خوراک وی همیشه حبوب است. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مثافله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ فِ)
جمع واژۀ مدفن. رجوع به مدفن شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
جمل مثفان، شتری که ثفنۀ وی به پهلو و شکمش درخورد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شتری که ثفنۀ وی به پهلو و شکمش درخورد. و ثفنه آنچه برزمین رسد از شتر چون بخسبد مانند زانو و سینه و دست و جز آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
اسم فاعل از ثفن
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
هم زانوی کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). یار و مصاحب و همدم. (ناظم الاطباء) ، کسی که بر دست وی از کار پینه افتاده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثفان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مثافنه
تصویر مثافنه
مثافنت در فارسی همزانو نشستن، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مجالست کردن همزانو نشستن، ... تو فیر علما و تبرک بمجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متافن
تصویر متافن
جفا کننده، کم کننده، زیان رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثافنت
تصویر مثافنت
((مُ فَ یا فِ نَ))
مجالست کردن، هم زانو نشستن، یاری کردن
فرهنگ فارسی معین