جدول جو
جدول جو

معنی مثافنت

مثافنت((مُ فَ یا فِ نَ))
مجالست کردن، هم زانو نشستن، یاری کردن
تصویری از مثافنت
تصویر مثافنت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مثافنت

مثافنت

مثافنت
مجالست کردن همزانو نشستن، ... تو فیر علما و تبرک بمجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

مثافنت

مثافنت
مجالست کردن. همزانو نشستن: توقیر علما و تبرک به مجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است. (المعجم چ دانشگاه ص 10)
لغت نامه دهخدا

مثافنه

مثافنه
با کسی نشستن. (تاج المصادر بیهقی). هم زانو نشستن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج). هم زانو نشستن کسی را و مجالست کردن وی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی را بر چیزی یاری دادن. (تاج المصادر بیهقی). یاری کردن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مثافن

مثافن
هم زانو نشیننده کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). همدم و دوست و مصاحب و همنشین و یار و یاور. (ناظم الاطباء). و رجوع به مثافله شود
لغت نامه دهخدا