جدول جو
جدول جو

معنی مثئوب - جستجوی لغت در جدول جو

مثئوب
(مَ)
خمیازه کننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). کسی که خمیازه می کشد. (ناظم الاطباء). خمیازه کننده و کاهل و سست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثقوب
تصویر مثقوب
سوراخ شده، سوراخ دار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مذؤب. رجوع به مذؤب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سوراخ دار. (آنندراج). سوراخ شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سفته. سوراخ کرده. سوراخ شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مِ نی یِ)
شهری است به یمن. (از معجم البلدان) (ازمنتهی الارب). نام شهری به حضرموت و در اینجا سپاه وهرز به یاری اهل یمن از کشتیها فرود آمدند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ابناء و وهرز شود
لغت نامه دهخدا
(مُثْ وِ)
جزادهنده و مکافات دهنده و عوض دهنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثواب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَوْ وِ)
بازگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، دوباره خواننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به تثویب شود، بازدهنده. (ناظم الاطباء) ، اداکننده و واپس دهنده وام. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مثقوب
تصویر مثقوب
سوراخدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثقوب
تصویر مثقوب
((مَ))
سوراخ شده، دارای ثقبه
فرهنگ فارسی معین