جدول جو
جدول جو

معنی متیاح - جستجوی لغت در جدول جو

متیاح
(مِ)
از ’ت ی ح’، بسیار حرکت کننده. (از منتهی الارب). مرد بسیار حرکت کننده. (ناظم الاطباء) ، پیش آینده مردم رابه بدی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کار تقدیر و اندازه کرده شده. (منتهی الارب). کار تقدیر شده و اندازه کرده شده و امر مقدر. (ناظم الاطباء). امر مقدر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
متیاح
بسیار حرکت کننده
تصویری از متیاح
تصویر متیاح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَیْ یا)
میاحه. خرامان مانند رفتار بط رونده. گویند رجل میاح. (ناظم الاطباء). خرامان رونده، و میاحه مؤنث آن است. (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَتْ تا)
لیل متاح، شب دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فرس متاح، ای مداد. (منتهی الارب) (آنندراج). اسبی که گامها را فراخ گذارد. (ناظم الاطباء). فرسخ متاح، فرسخی طولانی. (از اقرب الموارد). یوم متاح، روز بلند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
از ’ت ی ح’، مقدر. (منتهی الارب). امر مقدر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). یوم متاح، روز موت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
تقدیر شده و تعیین شده و اندازه شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به متاح شود
لغت نامه دهخدا
(مِ یَ)
آن که پیش آید به کاری که نباید، یا آن که خود را در بلا افکند. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). تیاح. (از اقرب الموارد)). کسی که پیش آید وی را کاری که نباید و قصد آن نکرده باشد و کسی که خود را در بلا افکند. (ناظم الاطباء). ورجوع به تیاح شود، اسبی که از نشاط خمان و چمان رود، قلب متیح، دل مایل بهر چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یا)
آنکه پیش آید بکاری که نبایدیا آنکه خود را در بلا افکند. متیح. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اسپی که از نشاط خمان و چمان رود. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به متیح و تیحان شود
لغت نامه دهخدا
(مِلْ)
از ’ ل و ح’، ستور زود تشنه شونده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سریعالعطش. ملواح. ملوح. (اقرب الموارد). و رجوع به ملیاع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لاح ح)
رشکین و حسد برنده بر دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَتْ تیا)
متی: ثم القوا قرعتهم فوقعت القرعه علی متیاس. (ترجمه عربی کتاب مقدس، اعمال رسولان فصل اول آیۀ 26). و رجوع به متی (یکی از شاگردان مسیح) شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شاح ح)
همدیگر حریص کننده بر کاری تا فوت نشود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر یکدیگر سخت گیری کننده در کاری تا فوت نشود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشاح شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ناقه ای که زود شیر کم کند. ج، متاریح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
رونده برای برپا داشتن شر و فتنه در زمین. (از اقرب الموارد). آن که میان مردمان تباه کند به سخن چینی و ف تنه رونده. (مهذب الاسماء). ج، مساییح. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دادن و بخشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). عطا دادن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیاح
تصویر تیاح
هم آوای سیاح: توسن اسپ سرخوش اسپ سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریاح
تصویر مریاح
باد آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتیاح
تصویر امتیاح
دادن بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار