یکی ازمقولات نه گانه عرض است و عبارت از بودن چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است به زمان بنا بر تعاریف مختلفی که شده است. (اسفار ج 2ص 83، از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی جعفر سجادی). حالتی است که عارض چیزی شود به سبب حصول در زمان. (از تعریفات جرجانی). هی حاله یحصل شی ٔ بسبب حصوله فی الزمان. (بحرالجواهر). عبارتست از حصول چیزی در زمان همچو حصول کسوف در وقت تلاقی. (نفایس الفنون). یکی ازمقولات عشر و آن نسبت چیزی است به زمانی محدود از گذشته و حال و آینده. مانند دی و کنون و فردا. یکی از مقولات عشر ارسطو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس هستی بر ده چیز افتد... جوهر و کیفیت و اضافت و این و متی و وضع و ملک... (دانشنامه ص 36)
یکی ازمقولات نه گانه عَرَض است و عبارت از بودن چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزی است به زمان بنا بر تعاریف مختلفی که شده است. (اسفار ج 2ص 83، از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی جعفر سجادی). حالتی است که عارض چیزی شود به سبب حصول در زمان. (از تعریفات جرجانی). هی حاله یحصل شی ٔ بسبب حصوله فی الزمان. (بحرالجواهر). عبارتست از حصول چیزی در زمان همچو حصول کسوف در وقت تلاقی. (نفایس الفنون). یکی ازمقولات عشر و آن نسبت چیزی است به زمانی محدود از گذشته و حال و آینده. مانند دی و کنون و فردا. یکی از مقولات عشر ارسطو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس هستی بر ده چیز افتد... جوهر و کیفیت و اضافت و این و متی و وضع و ملک... (دانشنامه ص 36)
یکی از شاگردان مسیح است که همواره از شروع و بعثت مسیح تا زمان صعودش ملازم آن حضرت بود. بواسطۀ قرعه از برای خدمت انتخاب شد (کتاب اعمال رسولان 1: 21- 26) ، از آن پس از حیات و خدمت وی اطلاعی نداریم مگر اینکه بعضی از تقلیدیان گویند که وی در کوش موعظه نموده هم در آنجا به درجۀ شهادت نایل گردید و برخی دیگر گمان می برند که وی در یهودیه به خدمت خود مشغول بوده تا یهودیان سنگ سارش نمودند. (از قاموس کتاب مقدس). نویسندۀ یکی از اناجیل اربعه. یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از شاگردان مسیح ونویسندۀ یکی از چهار انجیل (انجیل اول) و اولین قدیس (پاک و مطهر و بی گناه) در دین مسیح است و ذکران وی روز بیست و یکم سپتامبر می باشد. (از لاروس). و رجوع به متیو و متیاس شود
یکی از شاگردان مسیح است که همواره از شروع و بعثت مسیح تا زمان صعودش ملازم آن حضرت بود. بواسطۀ قرعه از برای خدمت انتخاب شد (کتاب اعمال رسولان 1: 21- 26) ، از آن پس از حیات و خدمت وی اطلاعی نداریم مگر اینکه بعضی از تقلیدیان گویند که وی در کوش موعظه نموده هم در آنجا به درجۀ شهادت نایل گردید و برخی دیگر گمان می برند که وی در یهودیه به خدمت خود مشغول بوده تا یهودیان سنگ سارش نمودند. (از قاموس کتاب مقدس). نویسندۀ یکی از اناجیل اربعه. یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از شاگردان مسیح ونویسندۀ یکی از چهار انجیل (انجیل اول) و اولین قدیس (پاک و مطهر و بی گناه) در دین مسیح است و ذُکران وی روز بیست و یکم سپتامبر می باشد. (از لاروس). و رجوع به متیو و متیاس شود
نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوه والسلام. (از منتهی الارب) (آنندراج). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی سیم ایوب پیغمبر چهارم یونس متی. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 135). احمد اگر چه سوی ثریا برید راه ور چند رفت یونس متی سوی ثرا. حکیم جلال (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 389)
نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوه والسلام. (از منتهی الارب) (آنندراج). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی سیم ایوب پیغمبر چهارم یونس متی. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 135). احمد اگر چه سوی ثریا برید راه ور چند رفت یونس متی سوی ثرا. حکیم جلال (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 389)
اسم استفهام در زمان است. (از اقرب الموارد)) (از محیطالمحیط). جهت سؤال از زمان. نحو متی نصراﷲ و نحو متی یجاری به. (از منتهی الارب). کی و چون. (آنندراج) (غیاث). ظرف غیرمتمکن است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن را مانند اسم استفهام استعمال می کنند و بدان سؤال از زمان می نمایند. مانند متی نصراﷲ، یعنی کی و چه هنگام است یاری خدا. (ناظم الاطباء) ، و جهت شرط و جزا نیز: متی تذهب اذهب و متی اضع العمامه تعرفونی. (از منتهی الارب). مانند اسم شرط که دو فعل را جزم کند: متی اضع العمامه تعرفونی، یعنی هر زمان عمامه بگذارم مرا می شناسید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و متی ما یعنی هرگاه و هرکجا. (ناظم الاطباء). هرگاه. (آنندراج) : حضوری گر همی خواهی ازو غائب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها. حافظ (دیوان چ قزوینی وغنی ص 2). ، حتی متی و یا الی متی یعنی تا کی و تا چند. (ناظم الاطباء) ، به معنی من، نحو اخرجها متی کمه. (از منتهی الارب). یکی از حروف است بمعنی من. (ناظم الاطباء). حرف است بمعنی ’من’ یا ’فی’ و ’این’ در لغت هذیل گویند اخرجها متی کمه، ای منه و ادخلها متی کمه، ای فیه. (از اقرب الموارد) ، به معنی وسط. نحو وضعه متی کمی، ای وسط کمی. (از منتهی الارب). اسمی است مرادف وسط: و ضعه متی کمی، ای فی وسطه. وسط و در میان در لغت هذیل. یقال و ضعته متی کمی، ای وسط کمی. (ناظم الاطباء)
اسم استفهام در زمان است. (از اقرب الموارد)) (از محیطالمحیط). جهت سؤال از زمان. نحو متی نصراﷲ و نحو متی یجاری به. (از منتهی الارب). کی و چون. (آنندراج) (غیاث). ظرف غیرمتمکن است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن را مانند اسم استفهام استعمال می کنند و بدان سؤال از زمان می نمایند. مانند متی نصراﷲ، یعنی کی و چه هنگام است یاری خدا. (ناظم الاطباء) ، و جهت شرط و جزا نیز: متی تذهب اذهب و متی اضع العمامه تعرفونی. (از منتهی الارب). مانند اسم شرط که دو فعل را جزم کند: متی اضع العمامه تعرفونی، یعنی هر زمان عمامه بگذارم مرا می شناسید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و متی ما یعنی هرگاه و هرکجا. (ناظم الاطباء). هرگاه. (آنندراج) : حضوری گر همی خواهی ازو غائب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها. حافظ (دیوان چ قزوینی وغنی ص 2). ، حتی متی و یا الی متی یعنی تا کی و تا چند. (ناظم الاطباء) ، به معنی من، نحو اخرجها متی کمه. (از منتهی الارب). یکی از حروف است بمعنی مِن. (ناظم الاطباء). حرف است بمعنی ’من’ یا ’فی’ و ’این’ در لغت هذیل گویند اخرجها متی کمه، ای منه و ادخلها متی کمه، ای فیه. (از اقرب الموارد) ، به معنی وسط. نحو وضعه متی کمی، ای وسط کمی. (از منتهی الارب). اسمی است مرادف وسط: و ضعه ُ متی کمی، ای فی وسطه. وسط و در میان در لغت هذیل. یقال و ضعته متی کمی، ای وسط کمی. (ناظم الاطباء)
کی ک یکی از گفت های نه گانه و یا یکی از تاوران (اعراض) یا فتاد ها در فرزان کی ک چه زمان ک، یکی از مقولات نه گانه عرض و عبارتست از بودن چیزی در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزیست بزمان: پس هستی بر ده چیز افتد... جوهر و کیفیت و اضافت و این متی و وضع و ملک
کی ک یکی از گفت های نه گانه و یا یکی از تاوران (اعراض) یا فتاد ها در فرزان کی ک چه زمان ک، یکی از مقولات نه گانه عرض و عبارتست از بودن چیزی در زمان یا در حد زمان و یا نسبت چیزیست بزمان: پس هستی بر ده چیز افتد... جوهر و کیفیت و اضافت و این متی و وضع و ملک
از ’م ت ت’، دراز شدن. (منتهی الارب). تمطی. (اقرب الموارد) ، اعتماد کردن و زیر پای نهادن تا ببرد آن را. اصله تمتت و لم یسمع. (منتهی الارب). اعتمال در ریسمان برای بریدن آن و اصل آن تمتت است. (از اقرب الموارد)
از ’م ت ت’، دراز شدن. (منتهی الارب). تمطی. (اقرب الموارد) ، اعتماد کردن و زیر پای نهادن تا ببرد آن را. اصله تمتت و لم یسمع. (منتهی الارب). اعتمال در ریسمان برای بریدن آن و اصل آن تمتت است. (از اقرب الموارد)
آن که پیش آید به کاری که نباید، یا آن که خود را در بلا افکند. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). تیاح. (از اقرب الموارد)). کسی که پیش آید وی را کاری که نباید و قصد آن نکرده باشد و کسی که خود را در بلا افکند. (ناظم الاطباء). ورجوع به تیاح شود، اسبی که از نشاط خمان و چمان رود، قلب متیح، دل مایل بهر چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
آن که پیش آید به کاری که نباید، یا آن که خود را در بلا افکند. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). تیاح. (از اقرب الموارد)). کسی که پیش آید وی را کاری که نباید و قصد آن نکرده باشد و کسی که خود را در بلا افکند. (ناظم الاطباء). ورجوع به تیاح شود، اسبی که از نشاط خمان و چمان رود، قلب متیح، دل مایل بهر چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)