جدول جو
جدول جو

معنی متکنس - جستجوی لغت در جدول جو

متکنس
(مُ تَ کَنْ نِ)
آهوی که پنهان شود در خوابگاه خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پنهان شده در مغاره. (ناظم الاطباء) ، در خیمه درآمده، در هودج درآمده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکنس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ کَنْ نی)
بیان شده بطور کنایه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَنْنِ)
جاروب ساز و جاروب فروش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
جارو. جاروب:
چندانکه بشویی همه دل قار چو دبه
چندانکه بجویی همه تن ریش چو مکنس.
اثیرالدین اخسیکتی (از امثال و حکم ص 1435).
و رجوع به مکنسه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به خیمه درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داخل شدن مرد درخیمه. (از اقرب الموارد) ، در هوده درآمدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درآمدن زن در هودج. (از اقرب الموارد) ، در کناس شدن آهو. (تاج المصادر بیهقی). به کناس پنهان شدن آهو. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نِ)
خس و خاشاک روبنده. (غیاث) (آنندراج) ، پوشیده. نهان. پنهان:
معدن لعل و عقیق مکتنس
بهتر است از صدهزاران کان مس.
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 111)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَنْنِ)
اسیری که در هم کشیده شود به دوال. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). محبوس به زنجیر بسته شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکنع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَنْ نِ)
احاطه کننده. (آنندراج). احاطه کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکنف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَنْ نِهْ)
رسیده به کنه و پایان چیزی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَوْ وِ)
نگونسار گردنده ونگونسار. (آنندراج) (از اقرب الموارد). نگونسارگردیده و سرنگون شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکوس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَیْ یِ)
به تکلف زیرکی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : و متفرسان نجوم و متکیسان طب. (ترجمه محاسن اصفهان ص 125) ، ظرافت کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَدْ دِ)
اسبی که گرانبار باشد. (آنندراج). اسبی که چنان میرود که گویی گرانبار است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکدس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَلْ لِ)
سخت دونده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَنْنِ)
ریمناک. (منتهی الارب). چرکین و پلید و ریمناک و آلوده و ملوث و ناپاک. (ناظم الاطباء) ، بدخلق. (منتهی الارب). بدخلق و کج خلق. (ناظم الاطباء) ، رسوا و معیوب و زشت نام. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدنس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَنْ نِ)
غیبت کننده. (آنندراج). غماز. (ناظم الاطباء) ، پنهان و پوشیده و غایب، پس مانده و در عقب مانده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخنس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
جایی که آهو در آن پنهان می گردد. ج، مکانس. (ناظم الاطباء). جایی که آهو یا گاو از گرما بدان داخل گردد و پنهان شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متکیس
تصویر متکیس
زیرک زورکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنس
تصویر تکنس
تاژ نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
شیرین بج (ذرت شیزین) از گیاهان گونه ای ذرت که آنرا ذرت خوشه یی شیرین گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکوس
تصویر متکوس
نگونسار
فرهنگ لغت هوشیار