خود را بند کننده و بازدارنده. (منتهی الارب). کسی که خود را باز میدارد. (ناظم الاطباء) ، موی تافته و تابداده، بندۀ فدوی شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
خود را بند کننده و بازدارنده. (منتهی الارب). کسی که خود را باز میدارد. (ناظم الاطباء) ، موی تافته و تابداده، بندۀ فدوی شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
طریق متقعقع، راه دور و دراز که رونده اش را کوشش تمام لازم آید. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کوچ کرده با شور و غوغا و سفر دورودراز. (ناظم الاطباء) ، به زور خراج گیرنده از مسافر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
طریق متقعقع، راه دور و دراز که رونده اش را کوشش تمام لازم آید. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کوچ کرده با شور و غوغا و سفر دورودراز. (ناظم الاطباء) ، به زور خراج گیرنده از مسافر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
متفرق و پراکنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متفرق شده و جدا شده و پراکنده شده و صف شکسته و زایل شده. (ناظم الاطباء) ، بددل. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسان و هراسان و سست دل. (ناظم الاطباء) ، خوار و ذلیل. فروتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصعصع شود، دلتنگ. کسی که برطرف می کند دوستی را، بدبخت، کسی که زمانه وی را پراکنده کرده است. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
متفرق و پراکنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متفرق شده و جدا شده و پراکنده شده و صف شکسته و زایل شده. (ناظم الاطباء) ، بددل. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسان و هراسان و سست دل. (ناظم الاطباء) ، خوار و ذلیل. فروتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصعصع شود، دلتنگ. کسی که برطرف می کند دوستی را، بدبخت، کسی که زمانه وی را پراکنده کرده است. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
پیر خرف و آن که زندگانی او سپری شود. (آنندراج). پیر خرف و فرتوت شده و زندگانی سپری شده و به آخر رسیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسعسع شود
پیر خرف و آن که زندگانی او سپری شود. (آنندراج). پیر خرف و فرتوت شده و زندگانی سپری شده و به آخر رسیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسعسع شود
دورگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و دور گردیده. (ناظم الاطباء) ، مضطرب و پریشان و پراکنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیچ و پیچان رونده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنعنع شود
دورگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و دور گردیده. (ناظم الاطباء) ، مضطرب و پریشان و پراکنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیچ و پیچان رونده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنعنع شود
غلطنده از گرسنگی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می جنبد و در می غلطد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلعلع شود، عسل متلعلع، عسل که دراز شود وقت برداشتن. (منتهی الارب). انگبین که دراز شود وقت برداشتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انگبین بسته و منجمد و انگبین که در برداشتن دراز گردد. (ناظم الاطباء)
غلطنده از گرسنگی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می جنبد و در می غلطد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلعلع شود، عسل متلعلع، عسل که دراز شود وقت برداشتن. (منتهی الارب). انگبین که دراز شود وقت برداشتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انگبین بسته و منجمد و انگبین که در برداشتن دراز گردد. (ناظم الاطباء)
پیاپی شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). پی در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر پس روی کننده. (آنندراج) (منتهی الارب). و رجوع به تکاتع شود
پیاپی شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). پی در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر پس روی کننده. (آنندراج) (منتهی الارب). و رجوع به تکاتع شود