جدول جو
جدول جو

معنی متکاثر - جستجوی لغت در جدول جو

متکاثر
بسیار، زیاد
تصویری از متکاثر
تصویر متکاثر
فرهنگ فارسی عمید
متکاثر
(مُ تَ ثِ)
با همدیگر نبردکننده در بسیاری مال. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاثر شود، افزون، افزوده، متزاید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
متکاثر
بیشدار آنکه بر دیگری در کثرت مال غلبه کند و بر او بنازد جمع متکاثرین
فرهنگ لغت هوشیار
متکاثر
((مُ تَ ثِ))
کسی که بر دیگری در بسیاری مال غلبه کند و ببالد
تصویری از متکاثر
تصویر متکاثر
فرهنگ فارسی معین
متکاثر
بسیار، زیاد، فراوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکاثر
تصویر تکاثر
افزون شدن، فراوان شدن، بر بسیاری مال و ثروت به یکدیگر فخر کردن و بالیدن، صد و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکثر
تصویر متکثر
بسیار، متعدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکاثف
تصویر متکاثف
ستبر، برهم نشسته، انبوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
اثر پذیرنده، اندوهگین، آزرده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ثِ)
جامه و رسم کهنه. (آنندراج). رسم و نقش پای کهنه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تداثر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ثِ)
پراکنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). پراکنده و به اینجا و به آنجا افتاده. (ناظم الاطباء) ، بیمار و هلاک شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تناثر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دِ)
پیوسته نگرنده چیزی را. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نگاه کننده با دقت و با درنگی. (ناظم الاطباء). رجوع به تکادر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ثِ)
غلیظ و سطبرشده. ضد متخلخل. (از غیاث) (از آنندراج). سطبرشده و بر هم نشسته. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). متراکب. غلیظ. درهم. انبوه. ملتف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ستبر وکثیف و منجمد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکاثف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
تکبر و بزرگ منشی نماینده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). متکبر و مغرور و گردنکش. (ناظم الاطباء). رجوع به تکابر شود
لغت نامه دهخدا
بسیار شونده، بسیار جوینده، بسیار بسیار شونده، بسیار جوینده بسیار گیرنده (از چیزی) جمع متکثرین، بسیار متعدد: پس اگر چنین نیست و هر صفتی را بذات خویش معنی دیگرست یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
متالم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر، پذیرنده اثر چیزی را سنهیده آزرده نو ژیده متاثره مونث متاثر: سنهیده آنکه اثر پذیرد اثر پذیر، اندوهگین متالم جمع متاثرین
فرهنگ لغت هوشیار
با یکدیگر نبرد کردن به بسیاری مال و قوم و فخر کردن، و سوره یکصد و دوم از قرآن کریم می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ستبر شونده، بر هم نشسته، ستبر غلیظ: و چون آن درخت بدین غایت بود اندر سردی لابد مسام و مناقس او متکاثف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکابر
تصویر متکابر
بزرگ منشی و تکبر نماینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکاثف
تصویر متکاثف
((مُ تَ ثِ))
ستبر شده، ضخیم شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکاثر
تصویر تکاثر
((تَ ثُ))
افزون گشتن، فراوان شدن، بر زیادی مال فخر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکثر
تصویر متکثر
((مُ تَ کَ ثِّ))
بسیار شونده، دارای کثرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکاثر
تصویر تکاثر
انباشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
دل آزرده
فرهنگ واژه فارسی سره
فشرده، متراکم، انبوه، غلیظ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
Moved
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
comovido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
bewegt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
poruszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
тронутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
зворушений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
ontroerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
conmovido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متاثر
تصویر متاثر
commosso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی