جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متکاثف

متکاثف

متکاثف
ستبر شونده، بر هم نشسته، ستبر غلیظ: و چون آن درخت بدین غایت بود اندر سردی لابد مسام و مناقس او متکاثف باشد
فرهنگ لغت هوشیار

متکاثف

متکاثف
غلیظ و سطبرشده. ضد متخلخل. (از غیاث) (از آنندراج). سطبرشده و بر هم نشسته. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). متراکب. غلیظ. درهم. انبوه. ملتف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ستبر وکثیف و منجمد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکاثف شود
لغت نامه دهخدا

متکائف

متکائف
ستبر شونده، دفزک چگال ستبر، بی روزن: رو در روی روزندار
متکائف
فرهنگ لغت هوشیار

متکاثر

متکاثر
بیشدار آنکه بر دیگری در کثرت مال غلبه کند و بر او بنازد جمع متکاثرین
فرهنگ لغت هوشیار