از فرقه های نصاری. این فرقه روحانیان جهانگرد دریوزه گر بودند و نوعی درویش عیسوی شمرده می شدند و فساد اخلاق بسیار در زیر پردۀ زهد ظاهری نهان داشتند و به حکم سمت و شغلی که داشتند داخل خانه عیسویان می شدند و مرتکب فحشا و منکر می گشتند. این فرقه به روزگار خسروپرویز در ایران از فرقی شمرده می شدند که قابل تعقیب و زجر بودند. (از ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 511 و چ 1 ص 347)
از فرقه های نصاری. این فرقه روحانیان جهانگرد دریوزه گر بودند و نوعی درویش عیسوی شمرده می شدند و فساد اخلاق بسیار در زیر پردۀ زهد ظاهری نهان داشتند و به حکم سمت و شغلی که داشتند داخل خانه عیسویان می شدند و مرتکب فحشا و منکر می گشتند. این فرقه به روزگار خسروپرویز در ایران از فرقی شمرده می شدند که قابل تعقیب و زجر بودند. (از ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 511 و چ 1 ص 347)
دهی از دهستان بویراحمد سردسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)، رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
دهی از دهستان بویراحمد سردسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)، رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
ترتولیانوس. ستایشگر مسیحی که حدود سالهای 155- 220م. متولد شد. نابغه ای توانا و خودسر و سخت گیر بود، معذلک این مدیحه سرای باارزش بوسیلۀ مونتانوس متهم به کفر و بدین وسیله لکه دارگردید. آثار فراوانی از وی باقی ماند و نوشته های اوشاهکار فصاحت و بلاغت زبان لاتینی است. قاموس الاعلام ترکی آرد: از پیشوایان قدیم نصاری که به سال 160 میلادی در قارتاح (کارتاژ، تونس قدیم) بدنیا آمد و بسال 245 میلادی درگذشت. وی کتابی در دفاع از مسیحیت و چند رساله تألیف کرد و به روم سفر نمود و پس از بازگشت به آفریقا گوشه نشین شد، و مذهبی مخصوص بخود تأسیس کرده
ترتولیانوس. ستایشگر مسیحی که حدود سالهای 155- 220م. متولد شد. نابغه ای توانا و خودسر و سخت گیر بود، معذلک این مدیحه سرای باارزش بوسیلۀ مونتانوس متهم به کفر و بدین وسیله لکه دارگردید. آثار فراوانی از وی باقی ماند و نوشته های اوشاهکار فصاحت و بلاغت زبان لاتینی است. قاموس الاعلام ترکی آرد: از پیشوایان قدیم نصاری که به سال 160 میلادی در قارتاح (کارتاژ، تونس قدیم) بدنیا آمد و بسال 245 میلادی درگذشت. وی کتابی در دفاع از مسیحیت و چند رساله تألیف کرد و به روم سفر نمود و پس از بازگشت به آفریقا گوشه نشین شد، و مذهبی مخصوص بخود تأسیس کرده
جمع واژۀ متولده: مر این متولدات را فاعل نفس نیست. (جامعالحکمتین) ، نزد اهل رمل چهار اشکال را گویند که در خانه نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم باشند. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1471)
جَمعِ واژۀ متولده: مر این متولدات را فاعل نفس نیست. (جامعالحکمتین) ، نزد اهل رمل چهار اشکال را گویند که در خانه نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم باشند. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1471)
از خاندانهای بزرگ بیهق در قرن پنجم و ششم بوده است که جد آنها خواجه ابوالحسن محمد بن علی المستوفی از ناحیت طریثیت بود و به قصبۀ سبزوار آمده بود. رجوع به تاریخ بیهقی ص 118 شود
از خاندانهای بزرگ بیهق در قرن پنجم و ششم بوده است که جد آنها خواجه ابوالحسن محمد بن علی المستوفی از ناحیت طریثیت بود و به قصبۀ سبزوار آمده بود. رجوع به تاریخ بیهقی ص 118 شود
جمع متعلق. خویشاوندان. (ناظم الاطباء) : و اهل و متعلقان در آن حالت می گریستند. (انیس الطالبین ص 33). و چون به منزل رسیدم نخواستم نیز که هیچکس از متعلقان از حال من باخبر شود. (انیس الطالبین ص 30). دست تناول به طعام آنگه برند که متعلقان و زیردستان بخورند. (گلستان). کسی از متعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند. (گلستان). متعلقانش را که نظر در کار او بود و شفقت به روزگاراو، پندش دادند وبندش نهادند و سودی نکرد. (گلستان چ قریب ص 134)
جمع متعلق. خویشاوندان. (ناظم الاطباء) : و اهل و متعلقان در آن حالت می گریستند. (انیس الطالبین ص 33). و چون به منزل رسیدم نخواستم نیز که هیچکس از متعلقان از حال من باخبر شود. (انیس الطالبین ص 30). دست تناول به طعام آنگه برند که متعلقان و زیردستان بخورند. (گلستان). کسی از متعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند. (گلستان). متعلقانش را که نظر در کار او بود و شفقت به روزگاراو، پندش دادند وبندش نهادند و سودی نکرد. (گلستان چ قریب ص 134)
تثنیۀ متتالی. دو متتالی. و رجوع به مادۀ قبل شود، (اصطلاح منطق)... متتالیان دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چیزی از ایشان نباشد خواه متفق باشند در تمام نوع چون خانه و خانه، خواه مختلف چون صفی از حجر و شجر. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی سیدجعفر سجادی صص 285-286). و رجوع به درهالتاج ج 3 از فن دوم ص 96 شود
تثنیۀ متتالی. دو متتالی. و رجوع به مادۀ قبل شود، (اصطلاح منطق)... متتالیان دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چیزی از ایشان نباشد خواه متفق باشند در تمام نوع چون خانه و خانه، خواه مختلف چون صفی از حجر و شجر. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی سیدجعفر سجادی صص 285-286). و رجوع به درهالتاج ج 3 از فن دوم ص 96 شود
ناحیتی است، رود لمغان از حدود آن (از حدود ماوراءالنهر) گذرد به نزدیک رخد. (حدود العالم). باتوجه به نوشتۀ صاحب حدود العالم شاید جوی مولیان شعبه ای از رود لمغان بوده است یا رود لمغان در آنجا این نام می گرفته است و آن رود با ضیاع خود جوی مولیان نام داشته و اصل آن جوی موالیان بوده به سبب وقف امیر اسماعیل موالیان خویش را و مولیان مخفف آن است. (از یادداشت مؤلف). ضیاعی بوده است در بیرون شهر بخارا بسیار بانزهت، و ملوک سامانیه در آنجا کاخها و بوستانها ساخته بوده اند. (محمد قزوینی حاشیۀ چهارمقالۀ نظامی) .... از این مطالب به خوبی برمی آید که جوی مولیان نام ضیاعی و باغی و قصر پادشاهی در بیرون شهر بخارا بوده است و جایی نزه و باصفا و رطب که امراء سامانی ماندن در آنجا را خوشتر می داشتند و حتی در شهربخارا قصری بدان بزرگی نداشته اند و هم در آنجاست که اسماعیل بن احمد سامانی را به خاک سپرده اند. (از احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 536). بنابر گفتۀ نرشخی محل مشهوری در اطراف شهر بخارا بوده است و مولیان در اصل موالیان بوده الف آن برای تخفیف افتاده و مولیان شده است. (از حاشیۀ مدرس رضوی بر تاریخ بخارا ص 216)
ناحیتی است، رود لمغان از حدود آن (از حدود ماوراءالنهر) گذرد به نزدیک رخد. (حدود العالم). باتوجه به نوشتۀ صاحب حدود العالم شاید جوی مولیان شعبه ای از رود لمغان بوده است یا رود لمغان در آنجا این نام می گرفته است و آن رود با ضیاع خود جوی مولیان نام داشته و اصل آن جوی موالیان بوده به سبب وقف امیر اسماعیل موالیان خویش را و مولیان مخفف آن است. (از یادداشت مؤلف). ضیاعی بوده است در بیرون شهر بخارا بسیار بانزهت، و ملوک سامانیه در آنجا کاخها و بوستانها ساخته بوده اند. (محمد قزوینی حاشیۀ چهارمقالۀ نظامی) .... از این مطالب به خوبی برمی آید که جوی مولیان نام ضیاعی و باغی و قصر پادشاهی در بیرون شهر بخارا بوده است و جایی نزه و باصفا و رطب که امراء سامانی ماندن در آنجا را خوشتر می داشتند و حتی در شهربخارا قصری بدان بزرگی نداشته اند و هم در آنجاست که اسماعیل بن احمد سامانی را به خاک سپرده اند. (از احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 536). بنابر گفتۀ نرشخی محل مشهوری در اطراف شهر بخارا بوده است و مولیان در اصل موالیان بوده الف آن برای تخفیف افتاده و مولیان شده است. (از حاشیۀ مدرس رضوی بر تاریخ بخارا ص 216)
جمع متتالی، در پی آیندان دو در پی آیند تثنیه متتالی. دو متتالی، دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چیزی از ایشان نباشد خواه متفق باشند در تمام نوع چون خانه و خانه و خواه مختلف چون صفی از حجر و شجر
جمع متتالی، در پی آیندان دو در پی آیند تثنیه متتالی. دو متتالی، دو امری باشند که میان اول و ثانی ایشان چیزی از ایشان نباشد خواه متفق باشند در تمام نوع چون خانه و خانه و خواه مختلف چون صفی از حجر و شجر