- متورط
- گیر افتاده پای در گل فرو رونده بورطه افتنده فرو رونده، بکار دشوار بافتاده
معنی متورط - جستجوی لغت در جدول جو
- متورط ((مُ تَ وَ رِّ))
- به ورطه افتنده، فرو رونده، به کار دشوار افتاده
- متورط
- کسی که دچار سختی و مشکلی شده، در ورطه افتاده، در ورطه فرورونده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میانه، میانگین
آماسیده
ورم کرده، آماس کرده، آماسیده
میانه، نه خوب و نه بد
آماسنده، ورم کرده، برآمده
پرهیزکار و پارسا
پارسا، پرهیزگار
نه خوب و نه بد، نه بلند و نه کوتاه، میانه، میانه گیر، میانه رو، آنکه به لحاظ اجتماعی در مرتبۀ میانه قرار دارد، دارای مرتبۀ اجتماعی میانه
Average, Moderate, Medium
Bloated
médio, moderado
inchado
durchschnittlich, mittel, moderat
aufgebläht
średni, umiarkowany
wzdęty
средний , умеренный
раздутый
середній , помірний
набряклий
gemiddeld, gematigd
opgezwollen
promedio, medio, moderado
hinchado
moyen, modéré
gonflé
medio, moderato
gonfio
औसत , माध्यम , मध्यम