جدول جو
جدول جو

معنی متورخ - جستجوی لغت در جدول جو

متورخ
(مُ تَ وَرْ رِ)
تر شده، نرم شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تورخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متورم
تصویر متورم
ورم کرده، آماس کرده، آماسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متورع
تصویر متورع
پارسا، پرهیزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متورط
تصویر متورط
کسی که دچار سختی و مشکلی شده، در ورطه افتاده، در ورطه فرورونده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ صَرْ رِ)
تکلف کننده از فریاد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می غرد و فریاد کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَسْ سِ)
ریمناک و چرکین. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چرک شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به توسخ شود
لغت نامه دهخدا
گیر افتاده پای در گل فرو رونده بورطه افتنده فرو رونده، بکار دشوار بافتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورع
تصویر متورع
پرهیزکار و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورم
تصویر متورم
آماسنده، ورم کرده، برآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متورم
تصویر متورم
((مُ تَ وَ رِّ))
آماسیده، ورم کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متورط
تصویر متورط
((مُ تَ وَ رِّ))
به ورطه افتنده، فرو رونده، به کار دشوار افتاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متورع
تصویر متورع
((مُ تَ وَ رِّ))
پارسا، پرهیزگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متورم
تصویر متورم
آماسیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متورم
تصویر متورم
منتفخةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متورم
تصویر متورم
Bloated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متورم
تصویر متورم
gonflé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متورم
تصویر متورم
膨胀的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متورم
تصویر متورم
سوجن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متورم
تصویر متورم
膨らんだ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متورم
تصویر متورم
kufura
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متورم
تصویر متورم
บวม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متورم
تصویر متورم
부풀어 오른
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متورم
تصویر متورم
תפוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متورم
تصویر متورم
gonfio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
bengkak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
ফুলে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متورم
تصویر متورم
सूजना हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متورم
تصویر متورم
hinchado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متورم
تصویر متورم
набряклий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متورم
تصویر متورم
раздутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متورم
تصویر متورم
wzdęty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متورم
تصویر متورم
aufgebläht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متورم
تصویر متورم
inchado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متورم
تصویر متورم
opgezwollen
دیکشنری فارسی به هلندی