کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانند «سرد» و «فرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
کلمه ای که در معنی شبیه کلمۀ دیگر باشد، هم معنی، قافیه ای که دو حرف ساکن پیاپی در آن باشد مانندِ «سَرد» و «فَرد»، چیزی که ردیف چیز دیگر واقع می شود، ردیف هم، پی در پی
بهم وصف کردن. (زوزنی). با هم صفت کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وصف چیزی کردن بعضی برای بعضی، یقال: هذا واعظ یتواصفونه و هو شی ٔ متواصف. (از اقرب الموارد)
بهم وصف کردن. (زوزنی). با هم صفت کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وصف چیزی کردن بعضی برای بعضی، یقال: هذا واعظ یتواصفونه و هو شی ٔ متواصف. (از اقرب الموارد)
پیوستگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیوسته و به یکدیگر بند کرده شده و پیوسته و متصل با دیگری. و رجوع به تواصل شود، رسیده، بیرون آمده. (ناظم الاطباء)
پیوستگی کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیوسته و به یکدیگر بند کرده شده و پیوسته و متصل با دیگری. و رجوع به تواصل شود، رسیده، بیرون آمده. (ناظم الاطباء)
یکدیگر را اندرز و وصیت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اندرز کننده و وصیت نمایندۀ به یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، درهم پیوسته. گیاه روئیده به همدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواصی شود
یکدیگر را اندرز و وصیت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اندرز کننده و وصیت نمایندۀ به یکدیگر. (ناظم الاطباء) ، درهم پیوسته. گیاه روئیده به همدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواصی شود
یکدیگر را انصاف دهنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به یکدیگر عدالت کننده و انصاف دهنده. رجوع به تناصف شود، عادل و دادگر. (ناظم الاطباء)
یکدیگر را انصاف دهنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به یکدیگر عدالت کننده و انصاف دهنده. رجوع به تناصف شود، عادل و دادگر. (ناظم الاطباء)