- متوارد
- پیاپی آینده، هم اندیشه پیاپی وارد شونده، فکرو تخیلی که در ذهن دوتن در یک زمان یا در دو هنگام خطور کند
معنی متوارد - جستجوی لغت در جدول جو
- متوارد ((مُ تَ رِ))
- پیوسته، پی درپی
- متوارد
- پیوسته و پی در پی، اندیشه یا مفهومی که هم زمان در مخیلۀ دو نفر وارد شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متوارد جمع متواردات
جمع متوارده
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
پنهان گشته، پنهان شده
نکته ها
در یک وقت وارد شدن
موردها، موضوع ها، مسئله ها، محل های ورود، جاهای فرود آمدن، آبشخورها، جمع واژۀ مورد
سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده، پیاپی وارد شدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
جمع مورد، آیندگاهان آبخور ها راه ها جمع مورد
((تَ رُ))
فرهنگ فارسی معین
پیاپی وارد شدن، مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ کدام از یکدیگر
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
در، لؤلؤ، نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود
پیاپی، پی در پی
فروتن
پی در پی
فرایاز
موافق و سازگار با هم
دور از یکدیگر، دور
طرف مقابل در جنگ، دشمن
یک مشت از چیزی، رندۀ نجاری
به هم رسنده، به یکدیگرپیوسته
اتفاق افتاده در یک زمان، مصادف، در ریاضیات ویژگی دو شکل دارای تقارن نسبت به هم
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت است، مخالف
موافقت کننده با یکدیگر، موافق و سازوار با یکدیگر
با هم به یک آبشخور وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
چیزی که با چیز دیگر هم وزن و برابر باشد، هم وزن، هم سنگ
مهاجم، آنکه ناگاه حمله کند یا ناگهان به کسی یا جایی درآید، هجوم کننده
درک کننده رسنده، دریابنده رسنده بچیزی، درک کننده دریابنده جمع متدارکین، آوردن الفاظی است در ابتدای کلام که موهم ذم باشد و بقیه کلام بنحوی آورده شود که رفع توهم گردد. شاعر گوید: حیف باشد زانکه انسان گویمت از بهر آنک تن بود ناپاک انسان راتو پاکی همچو حان. توضیح فرق آن با تاکید المدح بمایشبه الذم در آنست که در صنعت اخیر تاکید مقصود است و در متدارک تاکید نیست بلکه محض صفت مراد است، قافیه ای که دو متحرک و یک ساکن داشته باشد: بنام خداوند حان و خرد و این و تد مقرون است، یکی از بحر های مستحدث عروضی که اجزای آن هشت بار فاعلن است. توضیح متدارک مثمن سالم تقطیع آن هشت بار فاعلن است: چون رخت ماه من بر فلک مه نتافت بر درت شاه من جز ملک ره نیافت. (بدیع)
وا گرا دور شونده از هم دور: پس گوییم که همچنین که کارهاء دنیا وی را دو طرف متباعدست