برگزیننده برای خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، زمینی که فراگیرد و پوشد، مأخوذ از ’لماء’. (آنندراج) (از منتهی الارب). پوشندۀ زمین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلمؤ شود
برگزیننده برای خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، زمینی که فراگیرد و پوشد، مأخوذ از ’لماء’. (آنندراج) (از منتهی الارب). پوشندۀ زمین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلمؤ شود
فسوس کننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). مسخره کننده. (از اقرب الموارد). آنکه استهزاء کند. آنکه ریشخند کند. فسوسکار. فسوسی. افسوسی. طعنه زننده. و رجوع به استهزاء شود: هر چه گوئی باز گوید که همان می کند افسوس چون مستهزئان. مولوی (مثنوی)
فسوس کننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). مسخره کننده. (از اقرب الموارد). آنکه استهزاء کند. آنکه ریشخند کند. فسوسکار. فسوسی. افسوسی. طعنه زننده. و رجوع به استهزاء شود: هر چه گوئی باز گوید که همان می کند افسوس چون مستهزئان. مولوی (مثنوی)
از ’ک ف ء’، ناو ناوان رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با شوکت و حشمت و کسی که با عظمت و بزرگواری راه میرود. (ناظم الاطباء). رجوع به تکفؤ شود
از ’ک ف ء’، ناو ناوان رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با شوکت و حشمت و کسی که با عظمت و بزرگواری راه میرود. (ناظم الاطباء). رجوع به تکفؤ شود
آن که منقطع گردد و پنهان شود اخبار بروی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خبر پوشیده و پنهان و ضبط کرده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تودؤ شود
آن که منقطع گردد و پنهان شود اخبار بروی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خبر پوشیده و پنهان و ضبط کرده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تودؤ شود
گوشت جدا شده از استخوان به فساد خون و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب). گوشت فاسد و تباه شده که از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) ، روی آماسناک. (آنندراج). روی آماسیده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، گوشت نیک پخته شده که بخوبی از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تذیؤ شود
گوشت جدا شده از استخوان به فساد خون و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب). گوشت فاسد و تباه شده که از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) ، روی آماسناک. (آنندراج). روی آماسیده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، گوشت نیک پخته شده که بخوبی از استخوان جدا گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تذیؤ شود
از ’درء’، دست ظلم دراز کننده. (آنندراج). جابر و ستمگر. (ناظم الاطباء) ، گستاخ و بی ادب، کسی که خود را پنهان می کند برای فریب دادن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدرؤ شود
از ’درء’، دست ظلم دراز کننده. (آنندراج). جابر و ستمگر. (ناظم الاطباء) ، گستاخ و بی ادب، کسی که خود را پنهان می کند برای فریب دادن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدرؤ شود
شترماده ای که پالیز (کذا) نخست آبستن گردد. (از منتهی الارب). شتر ماده ای که کمتر تخلف از آبستنی میکند پس از جفت شدن با نر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
شترماده ای که پالیز (کذا) نخست آبستن گردد. (از منتهی الارب). شتر ماده ای که کمتر تخلف از آبستنی میکند پس از جفت شدن با نر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
جمع متهم، پسماران چفته مندان داغیان جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متهم، پسماران چفته مندان داغیان جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)