- متهورانه
- از روی تهور و بی باکی، بی باکانه، گستاخانه
معنی متهورانه - جستجوی لغت در جدول جو
- متهورانه
- بی باکانه گستاخانه: شیخ علی خان خود را متهورانه بر آن هزار سوار زده
- متهورانه ((مُ تَ هَ وَُ نِ))
- بی باکانه، گستاخانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیباکی و رشادت
اندیش گرانه
واپسگرایانه
از روی غرور و تکبر
از روی تغیّر و خشم
در حال تفکر مانند متفکران، اندیشمندانه
از روی تکبر و خود ستایی مانند متکبران
گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک، شباب
اندیشه ناک مانند متفکراناندیشمندانه: ... متفکرانه چنین گفت
سترتیها شمندانه
خود خواهانه همچون مغروران مانند مغرور: (دختر نگاهی مغرورانه بسوی مرد افکند و گفت)
Ostentatious
Variably
Conceitedly
de forma presunçosa
ostentoso
de forma variável
eingebildet
prunkvoll
variabel
zarozumiale
ostentacyjny
zmiennie
показной
изменчиво
самодовольно
показний
зарозуміло
opzichtig
variabel
verwaand