جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، هرکاره، راید، آیشنه، منهی، زبان گیر، رافع، ایشه
جستجو کننده، تجسس کننده، جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خَبَرکِش، هَرکارِه، رایِد، آیِشنِه، مُنهی، زَبان گیر، رافِع، ایشِه
شتابنده، پای در خزاننده بزمین در رفتار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و گران رونده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توهس شود
شتابنده، پای در خزاننده بزمین در رفتار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و گران رونده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توهس شود
هر چه آن را همچو سپر پیش دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج). هر چیزی که مانند سپر آن را پیش آرند و خود را بدان حفظ کنند. (ناظم الاطباء). متراس. (محیطالمحیط) (اقرب الموارد)
هر چه آن را همچو سپر پیش دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج). هر چیزی که مانند سپر آن را پیش آرند و خود را بدان حفظ کنند. (ناظم الاطباء). متراس. (محیطالمحیط) (اقرب الموارد)
نان فطیر ناخواسته یعنی بی خمیر. (آنندراج) (از منتهی الارب). خبز متهجس، یعنی نان فطیر که خمیر آن نرسیده باشد و متهجش با شین مصحف این کلمه است. (از اقرب الموارد). نان فطیر که خمیر آن برنیامده باشد. (ناظم الاطباء). نان فطیر که خمیر آن تخمیر نشده باشد. (از لسان العرب)
نان فطیر ناخواسته یعنی بی خمیر. (آنندراج) (از منتهی الارب). خبز متهجس، یعنی نان فطیر که خمیر آن نرسیده باشد و متهجش با شین مصحف این کلمه است. (از اقرب الموارد). نان فطیر که خمیر آن برنیامده باشد. (ناظم الاطباء). نان فطیر که خمیر آن تخمیر نشده باشد. (از لسان العرب)
به معنی هسهسه است. (منتهی الارب). آواز کردن زره و پیرایه، آواز حرکت پای و جز آن به شب. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آواز خفی حرکت هر چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پیوسته روان شدن آب و رفتن به شب. (آنندراج). بانگ پیوسته روان بودن آب. (ناظم الاطباء)
به معنی هسهسه است. (منتهی الارب). آواز کردن زره و پیرایه، آواز حرکت پای و جز آن به شب. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آواز خفی حرکت هر چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پیوسته روان شدن آب و رفتن به شب. (آنندراج). بانگ پیوسته روان بودن آب. (ناظم الاطباء)
نعت است از تهتهه. (از منتهی الارب). مردد در اباطیل. (از ذیل اقرب الموارد). دو دله که سعی و کوشش خود را بیهوده میداند، زبان گرفته و درمانده زبان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهتهه شود
نعت است از تهتهه. (از منتهی الارب). مردد در اباطیل. (از ذیل اقرب الموارد). دو دله که سعی و کوشش خود را بیهوده میداند، زبان گرفته و درمانده زبان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهتهه شود
دزد حیله وفریب کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دزدی که مکر میکند در دزدی. (ناظم الاطباء) ، آن که از بیماری افاقه یابد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناقه و به شدۀ از بیماری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهطلس شود
دزد حیله وفریب کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دزدی که مکر میکند در دزدی. (ناظم الاطباء) ، آن که از بیماری افاقه یابد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناقه و به شدۀ از بیماری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهطلس شود
نسج سست و تنک بافته: از بیماریها که معده را افتد هیچ بتر از آن نیست که نسیج لیفهای او متهلهل شود یعنی بافتۀ آن سست شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به تهلهل شود
نسج سست و تنک بافته: از بیماریها که معده را افتد هیچ بتر از آن نیست که نسیج لیفهای او متهلهل شود یعنی بافتۀ آن سست شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به تهلهل شود
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود
خبر جوینده. (آنندراج). جویندۀ خبر و جاسوس. جستجوکننده و تلاش کننده. و تفحص کننده. خبر گیرنده. (از ناظم الاطباء) : متجسسان را فرستاد تا سر اوپیش تخت آرند. (لباب الالباب). و رجوع به تجسس شود