آن که دامن چیند و میان دربندد. (آنندراج). کسی که دامن بر می چیند و آماده و مهیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسته شده گرداگرد کمر. (ناظم الاطباء)
آن که دامن چیند و میان دربندد. (آنندراج). کسی که دامن بر می چیند و آماده و مهیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسته شده گرداگرد کمر. (ناظم الاطباء)
علم طب خواننده و برکاردارنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). علم طب خواننده و بکار برندۀ علم طب. (ناظم الاطباء). پزشک. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : راجعوا حارث بن کلده فانه رجل متطبب. (حدیث نبوی) ، آن که طبابت کند و طب نیکو نداند. آن که بکار علاج پردازد و پزشکی نیک نداند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و همچنین برقی گوید که سرای فضلویه متطبب در آن از سرای فرعون بوده است. (تاریخ قم ص 81). مرگ در این روزگار داروی آلام ماست چون نشناسد کسی از متطبب طبیب. وثوق الدوله
علم طب خواننده و برکاردارنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). علم طب خواننده و بکار برندۀ علم طب. (ناظم الاطباء). پزشک. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : راجعوا حارث بن کلده فانه رجل متطبب. (حدیث نبوی) ، آن که طبابت کند و طب نیکو نداند. آن که بکار علاج پردازد و پزشکی نیک نداند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و همچنین برقی گوید که سرای فضلویه متطبب در آن از سرای فرعون بوده است. (تاریخ قم ص 81). مرگ در این روزگار داروی آلام ماست چون نشناسد کسی از متطبب طبیب. وثوق الدوله
حنظل چیننده و شکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که حنظل می چیند و می شکند آن را و می جوشاند تخم وی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهبد شود
حنظل چیننده و شکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که حنظل می چیند و می شکند آن را و می جوشاند تخم وی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهبد شود
گردآینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گرد آمده و فراهم گشته. (ناظم الاطباء). کسی که ورز میکند و کسب مینماید جهت عیال خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تهبش شود
گردآینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گرد آمده و فراهم گشته. (ناظم الاطباء). کسی که ورز میکند و کسب مینماید جهت عیال خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تهبش شود
سست بینایی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ضعیف البصر و سست بینایی. (ناظم الاطباء) ، کسی که دست می افشاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهبی شود، تهی و خالی. (ناظم الاطباء)
سست بینایی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ضعیف البصر و سست بینایی. (ناظم الاطباء) ، کسی که دست می افشاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تهبی شود، تهی و خالی. (ناظم الاطباء)
ریخته شونده و ریخته. (آنندراج). ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افتاده و ساقط شونده. (ناظم الاطباء) ، آب فرودآینده از بالا به نشیب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصبب شود
ریخته شونده و ریخته. (آنندراج). ریخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افتاده و ساقط شونده. (ناظم الاطباء) ، آب فرودآینده از بالا به نشیب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصبب شود
پرورنده. (آنندراج). تربیت کننده و پرورنده و مربی. (ناظم الاطباء) ، گرد آینده. (آنندراج). گرد آمده. (ناظم الاطباء) ، خواهانی چیزی کننده. (از منتهی الارب). کسی که ادعای ملکیت چیزی می کند. (ناظم الاطباء)
پرورنده. (آنندراج). تربیت کننده و پرورنده و مربی. (ناظم الاطباء) ، گرد آینده. (آنندراج). گرد آمده. (ناظم الاطباء) ، خواهانی چیزی کننده. (از منتهی الارب). کسی که ادعای ملکیت چیزی می کند. (ناظم الاطباء)
پزشک نما، دانشجوی پزشکی کسی که علم طب آموخته و در آن ماهر نشده طبیب نما: کس نشناسد کنون از متطبب طبیب، پزشکان قدیم امثال ابن سینا برای تواضع از خود بدین کلمه تعبیر آورده اند جمع متطببین. توضیح متطبب یعنی کثیر العلم و العمل فی الطب فی الحدیث النبوی: راجعو احارث بن کلده فانه رجل متطبب. پیغمبر او را مدح نمود نه ذم چنانکه ظاهر مدلول باب تفعل است که بخود بستن بیجا باشد
پزشک نما، دانشجوی پزشکی کسی که علم طب آموخته و در آن ماهر نشده طبیب نما: کس نشناسد کنون از متطبب طبیب، پزشکان قدیم امثال ابن سینا برای تواضع از خود بدین کلمه تعبیر آورده اند جمع متطببین. توضیح متطبب یعنی کثیر العلم و العمل فی الطب فی الحدیث النبوی: راجعو احارث بن کلده فانه رجل متطبب. پیغمبر او را مدح نمود نه ذم چنانکه ظاهر مدلول باب تفعل است که بخود بستن بیجا باشد