جدول جو
جدول جو

معنی متنکروار - جستجوی لغت در جدول جو

متنکروار
به طور ناشناس
تصویری از متنکروار
تصویر متنکروار
فرهنگ فارسی عمید
متنکروار(مُ تَ نَکْ کِ)
ناشناس. پنهانی: تا یک روز بهرام متنکروار فرصت نگاه داشت و چوبۀ تیر بر سینۀ شاه بزد و او را بکشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 98). پس متنکروار و متحیرکردار پیش تخت شاه رفت. (سندبادنامه ص 112). بازرگان... به طرفی خاموش متنکروار بنشست. (سندبادنامه ص 308). پادشاه با یکی از خواص خویش متنکروار از کوشک بیرون آمد. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا
متنکروار
بطور ناشناس: ... تا بوقت صبحی که دیده جهان از سیاهه ظلمات و سپیده نور نیم گشوده باشد و بوزرجمهر روی بخدمت نهد متنکروار بر وی زنند و بی آسیبی که رسانند جامه او بستانند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ حَیْ یِ)
حیران. آشفته. سرگردان: متحیروار بخانه درآمد. (سندبادنامه ص 108). و رجوع به ترکیب ’متحیرکردار’ ذیل مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(نِ کَ دَ)
بطور ناشناس و بطور نکره. (ناظم الاطباء). بناشناس. ناشناخت. ناشناس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنکر وار
تصویر متنکر وار
ناشناسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنکرات
تصویر متنکرات
جمع متنکره
فرهنگ لغت هوشیار