جدول جو
جدول جو

معنی متنوع - جستجوی لغت در جدول جو

متنوع
آنچه به انواع و اقسام مختلف باشد، گوناگون
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
فرهنگ فارسی عمید
متنوع
(مُ تَ نَوْ وِ)
گوناگون شونده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوناگون شده. (ناظم الاطباء). گونه گون. گونه گونه. گوناگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به اجزاء مختلف و وصفهای گوناگون تقسیم شده باشد. (ناظم الاطباء) : و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود به سه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او... (چهارمقالۀ نظامی عروضی، ص 106) ، شاخ جنبنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شاخۀ درخت جنبنده. (ناظم الاطباء) ، کسی که جلو می افتد و در سفر پیش میرود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوع شود.
- مکان متنوع، مکان دور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
متنوع
گوناگون شونده، گونه گونه
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
فرهنگ لغت هوشیار
متنوع
((مُ تَ نَ وِّ))
گوناگون، دارای انواع، مختلف
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
فرهنگ فارسی معین
متنوع
گوناگون
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
فرهنگ واژه فارسی سره
متنوع
جوراجور، گوناگون، متعدد، متفرق، مختلف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متنوع
متنوّعٌ
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به عربی
متنوع
Assorted, Diverse, Diversified, Miscellaneous, Varied
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
متنوع
varié, divers, diversifié
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
متنوع
variado, diverso, diversificado
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
متنوع
sortido, diverso, diversificado, variado
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
متنوع
gemischt, vielfältig, unterschiedlich
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به آلمانی
متنوع
mieszany, różnorodny, zróżnicowany
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به لهستانی
متنوع
ассорти , разнообразный
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به روسی
متنوع
різноманітний , різноманітний
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
متنوع
متنوّع
دیکشنری اردو به فارسی
متنوع
متنوع , متنوع , مختلف
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به اردو
متنوع
ผสม , หลากหลาย , หลากหลาย
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به تایلندی
متنوع
mchanganyiko, mbalimbali, tofauti
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متنوع
混合の , 多様な , 多様化した , 様々な
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
متنوع
混合的 , 多样的 , 多样化的 , 各种的
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به چینی
متنوع
מעורב , מגוון , מגוון , שׁוֹנוֹת
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به عبری
متنوع
혼합된 , 다양한 , 다양화된
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به کره ای
متنوع
gemengd, divers, gediversifieerd, gevarieerd
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به هلندی
متنوع
campuran, beragam, terdiversifikasi, berbagai macam
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
متنوع
মিশ্রিত , বৈচিত্র্যপূর্ণ , বিচিত্র , বৈচিত্র্যপূর্ণ
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به بنگالی
متنوع
मिश्रित , विविध , विविध , विविध
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به هندی
متنوع
assortito, diverso, diversificato, vario, variegato
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
متنوع
karışık, çeşitli, çeşitlenmiş
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متطوع
تصویر متطوع
ویژگی کسی که عبادت یا اعمال نیک علاوه بر فرایض انجام می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنور
تصویر متنور
روشن شده، روشنایی یابنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
منع شده، بازداشته شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَوْ وِ عَ)
گوناگون شونده. و نوع نوع شونده و اقسام اقسام شونده. (غیاث) (آنندراج) : ملل متنوعه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مؤنث متنوع. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنوعه
تصویر متنوعه
مونث متنوع: فنون متنوعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممنوع
تصویر ممنوع
بازداشته
فرهنگ واژه فارسی سره