جدول جو
جدول جو

معنی متطوع

متطوع
ویژگی کسی که عبادت یا اعمال نیک علاوه بر فرایض انجام می دهد
تصویری از متطوع
تصویر متطوع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متطوع

متطوع

متطوع
مطیع و فرمان بردار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فدائی و آن که در جنگ خود را فدا می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، کارکننده. (ناظم الاطباء) ، نماز نافله گزارنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تطوع شود
لغت نامه دهخدا

متبوع

متبوع
پیروی شده پیشوا سالار پیروی شده تبعیت کرده شده اطاعت شده مقابل تابع: و خوانین و امرا لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع بنوحه و زاری در آمده. یا دولت ریاست وزارت اداره متبوع... که از آن تبعیت و اطاعت کنند
فرهنگ لغت هوشیار

متطاوع

متطاوع
فرمانبردار، سر به زیر فروتن مطیع فرمانبردار، فروتن
متطاوع
فرهنگ لغت هوشیار