لوله های سفالین که بهم پیوندنددر زیر زمین، رفتن آب را. لوله ها از سفال پخته که راه و مجرای آب از آن راست کنند. لولۀ سفالین که برای آبراهه بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لوله های سفالین که بهم پیوندنددر زیر زمین، رفتن آب را. لوله ها از سفال پخته که راه و مجرای آب از آن راست کنند. لولۀ سفالین که برای آبراهه بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به لغت رومی ناردین باشد و آن را سنبل رومی گویند و آن بیخی است خوشبوی به سفیدی مایل. (برهان). دارویی که به تازی سنبل الطیب گویند. منتجوشه. (ناظم الاطباء). در فرهنگ فولرس منتجوشه آمده به معنی ناردین و آن را یونانی دانسته. این کلمه به همین صورت در مستعینی آمده (سنبل رومی) ، اما خطاست و چنین کلمه ای در یونانی وجود ندارد. تلفظ صحیح کلمه در نسخۀ B (لیدن) از ابن البیطار (ll، 534 a) آمده: میبخوشه (به فتح میم و سکون یاء و فتح باء و ضم خاء و فتح شین) و این کلمه فارسی است به معنی می (شراب) با سنبل الطیب (ناردین) ، زیرا ’خوشه’ در فارسی مرادف ’سنبل’ عربی است و بنابراین این کلمه همان ’اذیا وارذون ائینوس’ دیسقوریدس Y، 67 و 69 است. دزی ج 2 ص 626، 627 و 217 و در عقار ص 265 و تحفۀ حکیم مؤمن نیز ’منتجوشه’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مدخل بعد شود
به لغت رومی ناردین باشد و آن را سنبل رومی گویند و آن بیخی است خوشبوی به سفیدی مایل. (برهان). دارویی که به تازی سنبل الطیب گویند. منتجوشه. (ناظم الاطباء). در فرهنگ فولرس منتجوشه آمده به معنی ناردین و آن را یونانی دانسته. این کلمه به همین صورت در مستعینی آمده (سنبل رومی) ، اما خطاست و چنین کلمه ای در یونانی وجود ندارد. تلفظ صحیح کلمه در نسخۀ B (لیدن) از ابن البیطار (ll، 534 a) آمده: میبخوشه (به فتح میم و سکون یاء و فتح باء و ضم خاء و فتح شین) و این کلمه فارسی است به معنی می (شراب) با سنبل الطیب (ناردین) ، زیرا ’خوشه’ در فارسی مرادف ’سنبل’ عربی است و بنابراین این کلمه همان ’اذیا وارذون اُئینوس’ دیسقوریدس Y، 67 و 69 است. دزی ج 2 ص 626، 627 و 217 و در عقار ص 265 و تحفۀ حکیم مؤمن نیز ’منتجوشه’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مدخل بعد شود
ناردین است. (تحفۀ حکیم مؤمن). سنبل رومی، یعنی ناردین. (الفاظ الادویه). سنبل رومی. سنبل اقلیطی. سالینقا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل قبل شود
ناردین است. (تحفۀ حکیم مؤمن). سنبل رومی، یعنی ناردین. (الفاظ الادویه). سنبل رومی. سنبل اقلیطی. سالینقا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل قبل شود