جدول جو
جدول جو

معنی متنتخ - جستجوی لغت در جدول جو

متنتخ(مُ تَ نَتْ تِ)
به دشت درآینده، آن که از سر وی شپش جویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به غالیه و بوی خوش مالیده. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ نَوْ وِ)
فروخواباننده چنانکه شتر ناقه را تاگشنی کند. (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به تنوخ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَدْ دِ)
به تکلف سیر نماینده خود را از آنچه ندارد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به تکلف و دروغ خود را سیر میکند. رجوع به تندخ شود، مغرور و خودبین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ تِ)
کسی که دوستان را بگذارد و بااغیار بپیوندد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَتْ تِ)
آلوده شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آلوده و ناپاک. (ناظم الاطباء). متلطخ. رجوع به تلتخ و مطلتخ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ تَنْ نِ)
مقیم شونده در جای. (آنندراج). اقامت کننده و منزل گیرنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ نِ)
روغن که ناگوار کند کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب). چربی که ناگوارد کند معده را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا