جدول جو
جدول جو

معنی متناهب - جستجوی لغت در جدول جو

متناهب(مُ تَ هَِ)
شتر که زمین بسیار گیرد زیر سپل خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتر گرد و خاک انگیزاننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متناوب
تصویر متناوب
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
مشابه و مانند، فراخور، هماهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
بپایان رسنده، تمام کرده، آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
به نوبت گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
((مُ تَ وِ))
یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
((مُ تَ س))
دارای تناسب و شباهت با یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
((مُ تَ))
به پایان رسیده، آنچه انتها و پایان داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
برازنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
پی در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
Alternating, Intermittent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
Proportional, Proportionate, Proportioned
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proportionnel, proportionné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
alternatif, intermittent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proportioneel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
अनुपाती
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
वैकल्पिक , आवधिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proporzionale, proporzionato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
alternato, intermittente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proporcional
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
alternante, intermitente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proportional
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
afwisselend, intermitterend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
пропорційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
чергуючийся , переривчастий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
пропорциональный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
чередующийся , прерывистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proporcjonalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
naprzemienny, przerywany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
abwechselnd, intermittierend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متناسب
تصویر متناسب
proporcional
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
alternante, intermitente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متناوب
تصویر متناوب
একে অপরকে বদলানো , বিরতিপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی