جدول جو
جدول جو

معنی متنازعین - جستجوی لغت در جدول جو

متنازعین
(مُ تَ زِ عَ)
خصمین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طرفین دعوی. دو نزاع کننده
لغت نامه دهخدا
متنازعین
جمع متنازع، همستیزان جمع متنازع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متنازع
تصویر متنازع
کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنازع
تصویر متنازع
چیزی که مورد نزاع قرار گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(مُتَ بِ)
جمع واژۀ متتابع در حالت نصبی و جری
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
آن که برانگیزاند یکدیگر را بر جنگ، به گفتن خبر کشتگان خود. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خبر میدهد از کشته شدن یار خود تا مردم را برانگیزاند بر جنگ و خصومت با هم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناعی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زَ)
نزاع کرده شده. مورد نزاع
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زِ)
همدیگر خصومت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء) ، از همدیگر گیرندۀ چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به تنازع شود.
(ناظم الاطباء). مورد نزاع. آنچه بر سر تصاحب آن با یکدیگر ستیزه کنند و در اصل متنازع فیه است: مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع است. (کلیله و دمنه). رجوع به ترکیب همین کلمه شود.
- متنازع فیه، چیزی که در آن نزاع شده باشد و چیزی که محل نزاع و گفتگوباشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنازع
تصویر متنازع
همستیز آنکه با دیگری نزاع داشته باشد جمع متنازعین
فرهنگ لغت هوشیار
روایی خواهندگان نیاز مندان جمع متنجز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنزلین
تصویر متنزلین
جمع متنزل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متواضع، فرو تنان نیتوران جمع متواضع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متناسب، هم ویمندان جوران جمع متناسب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناولین
تصویر متناولین
جمع متناول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناومین
تصویر متناومین
جمع متناوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلازمین
تصویر متلازمین
جمع متلازم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متدافع، همپا فندان جمع متدافع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متقارع، بر هم کوفتگان میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته تثنیه متقارع: اما سمع قوتی است... در یابد آن صوتی را که متادی شود بدو از تموج هوایی که افسرده شده باشد میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته که از هم کوفتن ایشان هوا موج زند و علت آواز شود. . ، جمع متقارع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متتابعین
تصویر متتابعین
جمع متتابع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخادعین
تصویر متخادعین
جمع متخادع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منازعین
تصویر منازعین
جمع منازع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنازع
تصویر متنازع
((مُ تَ زِ))
کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش است
فرهنگ فارسی معین
ستیزه گر، ستیزنده، دعوایی، مجادله گر، دشمن، عدو، خصم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع چهاردانگه ی هزارجریبی ساری، روستایی از عشرستاق
فرهنگ گویش مازندرانی
جنجالی، بحث برانگیز، قابل بحث، مورد اختلاف
دیکشنری اردو به فارسی