آن که برانگیزاند یکدیگر را بر جنگ، به گفتن خبر کشتگان خود. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خبر میدهد از کشته شدن یار خود تا مردم را برانگیزاند بر جنگ و خصومت با هم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناعی شود
آن که برانگیزاند یکدیگر را بر جنگ، به گفتن خبر کشتگان خود. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خبر میدهد از کشته شدن یار خود تا مردم را برانگیزاند بر جنگ و خصومت با هم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناعی شود
همدیگر خصومت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء) ، از همدیگر گیرندۀ چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به تنازع شود. (ناظم الاطباء). مورد نزاع. آنچه بر سر تصاحب آن با یکدیگر ستیزه کنند و در اصل متنازع فیه است: مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع است. (کلیله و دمنه). رجوع به ترکیب همین کلمه شود. - متنازع فیه، چیزی که در آن نزاع شده باشد و چیزی که محل نزاع و گفتگوباشد. (ناظم الاطباء)
همدیگر خصومت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به نزاع و خصومت میان خود. (ناظم الاطباء) ، از همدیگر گیرندۀ چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به تنازع شود. (ناظم الاطباء). مورد نزاع. آنچه بر سر تصاحب آن با یکدیگر ستیزه کنند و در اصل متنازع فیه است: مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع است. (کلیله و دمنه). رجوع به ترکیب همین کلمه شود. - متنازع فیه، چیزی که در آن نزاع شده باشد و چیزی که محل نزاع و گفتگوباشد. (ناظم الاطباء)
جمع متقارع، بر هم کوفتگان میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته تثنیه متقارع: اما سمع قوتی است... در یابد آن صوتی را که متادی شود بدو از تموج هوایی که افسرده شده باشد میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته که از هم کوفتن ایشان هوا موج زند و علت آواز شود. . ، جمع متقارع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متقارع، بر هم کوفتگان میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته تثنیه متقارع: اما سمع قوتی است... در یابد آن صوتی را که متادی شود بدو از تموج هوایی که افسرده شده باشد میان متقارعین یعنی دو جسم بر هم کوفته که از هم کوفتن ایشان هوا موج زند و علت آواز شود. . ، جمع متقارع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)