- متنازع
- چیزی که مورد نزاع قرار گیرد
معنی متنازع - جستجوی لغت در جدول جو
- متنازع
- کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد
- متنازع
- همستیز آنکه با دیگری نزاع داشته باشد جمع متنازعین
- متنازع ((مُ تَ زِ))
- کسی که با دیگری در نزاع و کشمکش است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع متنازع، همستیزان جمع متنازع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
خصومت کردن دو گروه با هم
با هم نزاع کردن، با یکدیگر کشمکش و ستیزه کردن
کسی که با دیگری خصومت و ستیزه کند، نزاع کننده
ستیزنده وا کوشنده نزاع کننده ستیزنده، جمع منازعین
آنچه مورد نزاع و کشمکش باشد
رمن متنازع فیه و مادینه آن زمینه های ستیزه ستیزه
زمینه ستیزه ستیزه چیزی که مورد نزاع باشد (برای مذکر می آید) مورد دستیزه: شهر... . متنازع فیه دو دولت همسایه بود. یا متنازع فیها. آنچه که مورد نزاع باشد (برای مونث و جمع آید) : پس از شکست روم ایلات متنازع فیها به شاپور ساسانی تسلیم شد
فروتن
پی در پی
همسان
برازنده
خودداری، پرهیز
ستیز، درگیری
خودداری کردن، باز داشتن
خودرابه خواب زننده،
خصومت کردن، ستیزه کردن
بازایستادن، خودداری کردن، خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری
آراسته، با نسق و نظم، مرتب
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
پی در پی، پیاپی، پشت سرهم، یکی پس ازدیگری
چیزی که مخالف و ضد دیگری باشد، دارای تناقض
آنچه با دیگری به هم آمیخته می شود، به هم آمیخته
کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
هراسان و گریزان، آنچه شنیدن آن مطبوع نباشد، ناخوشایند، ناخوش آهنگ
چیزی که با چیز دیگر هم وزن و برابر باشد، هم وزن، هم سنگ
یکدیگر را دفع کننده در کارزار