کفانیدن خایۀ قچقار را و بیرون آوردن خصیه وی. (منتهی الارب) (آنندراج). کفانیدن خایۀ آن قچقار را و درآوردن تخم و همه رگهای آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوشش خایۀکبش شکافتن و خایۀ وی با رگها بیرون آوردن. (تاج المصادر بیهقی) ، جای گرفتن و اقامت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گائیدن آن زن را. (ناظم الاطباء). نکاح کردن با زن. (از محیط المحیط) (از ذیل اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگند یادکردن. (ناظم الاطباء) (ازمحیطالمحیط) ، زدن یا سخت زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : متن فلاناً، زد فلان را و یا سخت زد فلان را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رفتن در زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دراز کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : متن الشی، دراز کشید آن چیز را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر پشت کسی زدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). بر پشت زدن. (تاج المصادر بیهقی) : متن فلاناً (از باب ضرب و نصر) ، زد بر پشت فلان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
کفانیدن خایۀ قچقار را و بیرون آوردن خصیه وی. (منتهی الارب) (آنندراج). کفانیدن خایۀ آن قچقار را و درآوردن تخم و همه رگهای آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوشش خایۀکبش شکافتن و خایۀ وی با رگها بیرون آوردن. (تاج المصادر بیهقی) ، جای گرفتن و اقامت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گائیدن آن زن را. (ناظم الاطباء). نکاح کردن با زن. (از محیط المحیط) (از ذیل اقرب الموارد) ، سوگند خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگند یادکردن. (ناظم الاطباء) (ازمحیطالمحیط) ، زدن یا سخت زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : متن فلاناً، زد فلان را و یا سخت زد فلان را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رفتن در زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دراز کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) : متن الشی، دراز کشید آن چیز را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر پشت کسی زدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). بر پشت زدن. (تاج المصادر بیهقی) : متن فلاناً (از باب ضرب و نصر) ، زد بر پشت فلان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)