- متمتعه
- متمتعه در فارسی مونث متمتع: بهره مند: زن مونث متمتع: چون زن در مکه شود و متمتعه باشد
معنی متمتعه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برخوردار
کسی که از کاری یا چیزی حظ و بهره ببرد، بهره مند، برخوردار
برخورداری یابنده، بهره مند گردیدن
((مُ تَ مَ تِّ))
فرهنگ فارسی معین
برخوردار از چیزی، بهره مند، کسی که عمره (زیارت بیت الله با شرایط خاص) به جا آورد
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)
متابعت در فارسی: پیروی، همگویی
مونث متبتل جمع متبتلات
متحتمه در فارسی مونث متحتم: بایا بایسته مونث متحتم جمع متحتمات. مونث متحتم جمع متحتمات
مونث متجشع جمع متجشعات
مونث متجرع جمع متجرعات
متتبعه در فارسی مونث متتبع پژوهشگر مونث متتبع جمع متتبعات
متبوعه در فارسی مونث متبوع: پیروی شده سالار مونث متبوع: وزارت متبوعه جمع متبوعات
متفرعه در فارسی مونث متفرع: فرجستک ستاک مونث متفرع جمع متفرعات
مترتبه در فارسی مونث مترتب پا بر جا، فرجام مونث مترتب
مونث متشتت
متمیزه در فارسی مونث متمیز: جدا جدا شونده مونث متمیز جمع متمیزات
مونث متمول جمع متمولات
مونث متمنی جمع متمنیات. مونث متمنی جمع متمنیات
متملکه در فارسی مونث متملک: ویس متملکه در فارسی مونث متملک: ویسدار داستار مونث متملک جمع متملکات. مونث متملک جمع متملکات
مونث متملق جمع متملقات
مونث متمکن جمع متمکنات
مونث متمرد جمع متمردات
متمدنه در فارسی مونث متمدن: شهریگر شار مانی مونث متمدن: ممالک متمدنه
مونث متمثل جمع متمثلات
جمع متمتع، کامیابان بر خور داران بهره مندان جمع متمتع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع شده و گرد آمده و گرد آورنده و فراهم آمده
مونث متورع جمع متورعات
مونث متنوع: فنون متنوعه
مسموعه در فارسی مونث مسموع شنوده نیوشیده مونث مسموع: مطالب مسموعه، جمع مسموعات
بر خور دار
مونث ممتنع جمع ممتنعات
در دورۀ قاجار، مکتبی که توسط برخی فقهای شیعه برای مقابله با شیخیه ایجاد شد، متشرع