درآویزنده بچیزی و چنگ درزننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که چیزی را با قوت بدست می گیرد. (ناظم الاطباء) ، آن که فرو می کند ناخن های خود و یا چنگال خود را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشبث شود
درآویزنده بچیزی و چنگ درزننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که چیزی را با قوت بدست می گیرد. (ناظم الاطباء) ، آن که فرو می کند ناخن های خود و یا چنگال خود را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشبث شود
موی که درآید و درچسبد بعض آن در بعض. شعر متلبد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پشم و یا موی مالیده شده و درهم و برهم چسبیده. یقول، شعر متلبد. (ناظم الاطباء). موی چون نمد شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلبد شود، ثابت و برقرار، شکافته شدۀ از زمین، چسبیده و ملتصق به همدیگر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سرگین سخت شده. (ناظم الاطباء)
موی که درآید و درچسبد بعض آن در بعض. شعر متلبد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پشم و یا موی مالیده شده و درهم و برهم چسبیده. یقول، شعر متلبد. (ناظم الاطباء). موی چون نمد شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلبد شود، ثابت و برقرار، شکافته شدۀ از زمین، چسبیده و ملتصق به همدیگر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سرگین سخت شده. (ناظم الاطباء)
آن که دامن چیند و میان دربندد. (آنندراج). کسی که دامن بر می چیند و آماده و مهیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسته شده گرداگرد کمر. (ناظم الاطباء)
آن که دامن چیند و میان دربندد. (آنندراج). کسی که دامن بر می چیند و آماده و مهیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسته شده گرداگرد کمر. (ناظم الاطباء)