چیزی که از جای رود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جنبنده و حرکت کرده از جای خود. (ناظم الاطباء) ، دیوار ازبن افتاده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوه لغزنده و روی ریخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تقعف شود
چیزی که از جای رود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جنبنده و حرکت کرده از جای خود. (ناظم الاطباء) ، دیوار ازبن افتاده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوه لغزنده و روی ریخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تقعف شود
آن که دور شود در سخن. (محمود بن عمر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). متعمق. (یادداشت ایضاً) ، از اقصای دهن سخن گوینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، چاه عمیق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
آن که دور شود در سخن. (محمود بن عمر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). متعمق. (یادداشت ایضاً) ، از اقصای دهن سخن گوینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، چاه عمیق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود
چیز از جای رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب). چیز از جای خود دررفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دیوار درافتنده از بن. (آنندراج) (از منتهی الارب). دیوار از بن افتاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انقعاف شود
چیز از جای رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب). چیز از جای خود دررفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دیوار درافتنده از بن. (آنندراج) (از منتهی الارب). دیوار از بن افتاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انقعاف شود
مرد شکیبا به قوت روزگذار و به جامۀ دریدۀ در پی نهاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد تنگ زیست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که از آلایش و پلیدی و جز آن باک ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقشف شود
مرد شکیبا به قوت روزگذار و به جامۀ دریدۀ در پی نهاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد تنگ زیست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که از آلایش و پلیدی و جز آن باک ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقشف شود
بازدارنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، سخن آموزاننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که سخن گفتن می آموزاند کسی را و به وی میگوید چنین و چنان بگو. (ناظم الاطباء). رجوع به تقوف شود
بازدارنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، سخن آموزاننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که سخن گفتن می آموزاند کسی را و به وی میگوید چنین و چنان بگو. (ناظم الاطباء). رجوع به تقوف شود
بسیار ضعیف شونده، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت. (آنندراج) (غیاث). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال مبند که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد. سعدی (گلستان)
بسیار ضعیف شونده، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت. (آنندراج) (غیاث). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال مبند که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد. سعدی (گلستان)