جدول جو
جدول جو

معنی متقاضی - جستجوی لغت در جدول جو

متقاضی
درخواست کننده، خواستار
تصویری از متقاضی
تصویر متقاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
متقاضی
کسی که از دیگری خواهان چیزی یا انجام کاری است، آنکه از کسی طلب دارد، طلبکار
تصویری از متقاضی
تصویر متقاضی
فرهنگ فارسی عمید
متقاضی
وام باز خواهنده و وام باز گیرنده
تصویری از متقاضی
تصویر متقاضی
فرهنگ لغت هوشیار
متقاضی
((مُ تَ))
درخواست کننده
تصویری از متقاضی
تصویر متقاضی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متقاضیان
تصویر متقاضیان
جمع متقاضی، وژولندگان خواهانان
فرهنگ لغت هوشیار
یا متقالی خانه باف. نوعی متقال که در خانه ها بافته میشد و آن از متقال بازاری مرغوبتر بود: ز کتان و متقالی خانه باف زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف. (نظامی. گنجینه گنجوی)
فرهنگ لغت هوشیار
خواهشیدن، باز خواهی وام، داور خواهی، در خواست کردن خواهش کردن، درخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاضی
تصویر تقاضی
((تَ))
درخواست کردن، تقاضا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متقاضیان شغل
تصویر متقاضیان شغل
کار خواهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاشی
تصویر متلاشی
فرو پاشنده، فروریخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متعالی
تصویر متعالی
برین، فرایاز، والا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متقادم
تصویر متقادم
گذشته، دیرینه، پیشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعالی
تصویر متعالی
بلند پایه، بلند و رفیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقارن
تصویر متقارن
اتفاق افتاده در یک زمان، مصادف، در ریاضیات ویژگی دو شکل دارای تقارن نسبت به هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاصر
تصویر متقاصر
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متداعی
تصویر متداعی
ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد، در علم روانشناسی چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد، فراخواننده، داعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاعد
تصویر متقاعد
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متحاشی
تصویر متحاشی
هراسان، ترسان، بیمناک، در حال ترس و بیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متواری
تصویر متواری
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاطر
تصویر متقاطر
ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقابل
تصویر متقابل
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متمادی
تصویر متمادی
مدت دار، طولانی، ویژگی کسی که بر چیزی اصرار و لجاج کند
فرهنگ فارسی عمید
دشمن پیش آینده، دیوارشکسته، هما ویز، همچم، خواهان هم را خواننده، آنکه با دیگری دعوی و مرافعه دارد، معنیی که معنی دیگر را بخاطر آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متباهی
تصویر متباهی
خود ستای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبالی
تصویر متبالی
آزما ینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبازی
تصویر متبازی
گام فراخ نهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحامی
تصویر متحامی
خویشتندار، پرهیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
دور شونده به یکسو شونده دور شونده بیکسو شونده کناره گیر: هر چند از آن نهب و تاراج از سلطان متحاشی و مستشعر بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متتالی
تصویر متتالی
در پی آیند در پی یکدیگر شونده
فرهنگ لغت هوشیار
پیشینگی پیشی تقدم مقابل متاخری تاخر: پیدا کردن حال متقدمی و متاخری که پیشی و سپسی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاوم
تصویر متقاوم
ایستاده شونده بعضی برای بعضی در حرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاول
تصویر متقاول
گفت و شنود کننده، زبان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقامر
تصویر متقامر
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)
فرهنگ لغت هوشیار