- متقاضی
- درخواست کننده، خواستار
معنی متقاضی - جستجوی لغت در جدول جو
- متقاضی
- کسی که از دیگری خواهان چیزی یا انجام کاری است، آنکه از کسی طلب دارد، طلبکار
- متقاضی
- وام باز خواهنده و وام باز گیرنده
- متقاضی ((مُ تَ))
- درخواست کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع متقاضی، وژولندگان خواهانان
یا متقالی خانه باف. نوعی متقال که در خانه ها بافته میشد و آن از متقال بازاری مرغوبتر بود: ز کتان و متقالی خانه باف زده کوهه بر کوهه چون کوه قاف. (نظامی. گنجینه گنجوی)
خواهشیدن، باز خواهی وام، داور خواهی، در خواست کردن خواهش کردن، درخواست
کار خواهان
فرو پاشنده، فروریخته
برین، فرایاز، والا
گذشته، دیرینه، پیشین
بلند پایه، بلند و رفیع
اتفاق افتاده در یک زمان، مصادف، در ریاضیات ویژگی دو شکل دارای تقارن نسبت به هم
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد، در علم روانشناسی چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد، فراخواننده، داعی
کسی که مجاب شده است، مجاب، بازنشسته
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
هراسان، ترسان، بیمناک، در حال ترس و بیم
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
ویژگی دو نقطه که در دو طرف قطر یک کره باشند
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
آنچه دو سو داشته باشد، دارای دو طرف، رو به رو، مقابل
مدت دار، طولانی، ویژگی کسی که بر چیزی اصرار و لجاج کند
دشمن پیش آینده، دیوارشکسته، هما ویز، همچم، خواهان هم را خواننده، آنکه با دیگری دعوی و مرافعه دارد، معنیی که معنی دیگر را بخاطر آورد
خود ستای
آزما ینده
گام فراخ نهنده
خویشتندار، پرهیزنده
دور شونده به یکسو شونده دور شونده بیکسو شونده کناره گیر: هر چند از آن نهب و تاراج از سلطان متحاشی و مستشعر بودند
در پی آیند در پی یکدیگر شونده
پیشینگی پیشی تقدم مقابل متاخری تاخر: پیدا کردن حال متقدمی و متاخری که پیشی و سپسی بود
ایستاده شونده بعضی برای بعضی در حرب
گفت و شنود کننده، زبان دهنده
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)